نورنیوز-گروه جامعه: جامعه داری و تنظیم گری در عرصه اجتماع، حقیقتی است که زندگی روزمره انسان ها با آن عجین شده است. در واقع نمیتوان جامعه ای را تصور کرد که در آن هیچگونه انتظام و مقرراتی وجود نداشته باشد و اساسا زندگی اجتماعی بدون پذیرفتن قوانینی برای تعیین حد و حدود اختیارات و نفوذ قدرت اعضای جامعه شکل نمی گیرد.
در این خصوص الگویی که شهید بهشتی با توجه به واقعیت های تاریخی و سرشت اختیارگر بشر و ملزومات زندگی اجتماعی به دنبال تئوریزه کردن آن بوده است نه ایجاد محدودیت مطلق و سانسور شدید در جامعه برای ساختن بهشت بر روی زمین است و نه بی قانونی و ولنگاری و بی توجهی حکومت به ارزش های الهی و انسانی.

شهید بهشتی در تبیین نظریه خود با اشاره به طبع بشر و با بیان تاریخچه ای از اعتراض ها و اعتصاب های فرانسه گفته است: در سال 1968 در فرانسه یک سلسله فعالیتهای وسیع پهناور و توام با عصیان و سرکشی که به رهبری نسل جوان به خصوص جوانان تحصیلکرده اداره میشد، به وجود آمد که تا مدتی در این کشور بحران اجتماعی سختی به وجود آورد.
در آنجا با عدهای از رهبران و سلسلهجنبان آن عصیانها مصاحبههایی میشد که منتشر شد. فراز اصلی این مصاحبهها این بود که نسل جوان میگوید: ما از این زندگی قالبی خستهایم و احساس خستگی میکنیم. همه چیز زندگی ما قالبی شده است؛ تعلیم و تربیتش، انتخاب کارش، حتی لباس پوشیدنش، خانه داشتنش، وسیله نقلیه داشتنش، عموم این چیزها قالبی شده و چند قالب معین است. باید در یکی از این قالبها رفت و ساخته شد و فرصتی برای بروز انسانیت ما به چشم نمیخورد! ما میخواهیم قبل از هر چیز انسان باشیم و حاضر نیستیم تا سطح یک پیچ و مهره در ماشین اجتماع تنزل کنیم.
در ادامه شهید بهشتی با بیان اینکه چنین سبکی از حکومت مداری که منجر به ساخت زندگی قالبی برای مردم یک جامعه میشود با سرشت انسان در تعارض است می گوید: شکایت این عصیانگرها، کمبودهای متعارف زندگی نیست، یا لااقل گله اصلی این نیست. گله اصلی چیز دیگری است؛ این است که انسان در صورتی انسان است که بیندیشد! بسنجد! آنگاه تصمیم بگیرد و خود را در جهت تصمیمی که خودش گرفته بسازد. معلوم میشود خواست بزرگ انسان این است. همان چیزی که به آن اختیار میگوییم.
انسان موجودی است که احتیاج دارد زندگی خودش را بر این مبنا بسازد و بپردازد. بنابراین نسل جوان عصیان میکند و میگوید این نظام اجتماعی شما، بیش از حد به ما خوراک آماده میدهد. ما به این مقدار خوراک آماده نباید تن در بدهیم، بگذارید خودمان انتخاب کنیم و بسازیم.
پس از بیان این مقدمه بهشتی به این سوال پایخ میدهد که آیا نظام اجتماعی مطلوب عالی ایدهآل ما آن است که هیچ امکان چپ و راست رفتن به کسی بدهد یا نه؟
وی در جواب به صراحت میگوید: وقتی انسان کمی دقت میکند، پاسخش این است که: میبیند نخیر! چنین نظامی، نظام مطلوب عالی نیست. نظام عالی آن است که بینش بدهد! محیط اجتماعی مساعد بسازد! امکانات در اختیار اشخاص بگذارد! اما جنبه الزام و اجبار و یکسوگرایی در جامعه حاکم نباشد، راه تخلف برای انسانها باز بماند، مگر در مواردی که تخلفها، فسادهای بزرگ به وجود آورد.
در آن موقع هم در درجه اول، امکان تخلّف را میدهد، اما بعد متخلف را سخت مجازات میکند! وگرنه اگر باز بخواهد تمام راههای احتمالی همان تخلفهای بزرگ را هم ببندد، خودبهخود منجر به نظام قالبی میشود و نظام قالبی با طبع بشر سازگاری چندانی ندارد. اگر نظام قالبی ساخته شد، عصیانی بس خطرناکتر به صورت عصیانی که امروز ملاحظه میکنید، به وجود میآید.
نظام قالبی میشود و نظام قالبی، حتی اگر بهشت هم بسازد، برای بشر خستهکننده است. اگر قرار بود بهشت در این دنیا نصیب ما شود، خدا در همین دنیا برایمان میآفرید! بهشت را گذاشته است برای آن دورهای که بشر دیگر تلاشگر نیست؛ این دوره، دوره تلاش است.
دوره تلاش باید نشیب و فراز داشته باشد. باید راههای پیچ و خمدار باشد! راههای یک راست که با علامتهای مشخص، معین شده است و حتی جهت هم به آن داده شده، تلاش نمیخواهد! به همین خاطر در بسیاری از آیات قرآن خطاب به پیغمبر و مسلمانها گفته میشود: اگر خدا میخواست همه را یکپارچه خوب میکرد، اما خدا چنین خواستی نداشته است. قرار بر این بوده یکپارچگی که همان زندگی قالبی باشد، در زندگی بشر نباشد.
بهشتی در ادامه با اشاره به آیانی از قرآن در خصوص حکمرانی حضرت سلیمان و وجود بستری برای گمراهی مردم در آن می گوید: «وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّیاطِینُ عَلَی مُلْک سُلَیمَانَوَمَا کفَرَ سُلَیمَانُ وَلَکنَّ الشَّیاطِینَ کفَرُوا یعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ»
بهدنبال الهامبخشیهای رهبران ضلال و گمراهی رفتند، اما نگویید که پس سلیمان چه کار میکرد؟ مگر سلیمان زمامدار خوبی نبود؟ نکند سلیمان در ایفای وظایف زمامداری کوتاهی کرده و نعمت خدا را کفران کرد؟ چرا جلوی این رهبران ضلال را نگرفت؟ نه، او در کارش کوتاهی نکرد! قرار نیست در جامعه انسانهای آزاد، هیچگونه بلندگوی ضلالی وجود نداشته باشد.
بلندگوی ضلال هست! قرار نیست سانسور آنقدر شدید باشد که اصلا آوا و آهنگ مخالفی نباشد، اینطور نیست. اینگونه سانسور در جامعه اسلامی نیست. آوای مخالف ظهور میکند وگرنه انسانها در آن جهت انسانیتشان ساخته نمیشوند و زمینه تکامل در آن جهت اصلی انسانیت ضعیف میشود. پس سلیمان در ایفای وظایف زمامداریاش کوتاهی نکرده بود. (لَکنَّ الشَّیاطِینَ کفَرُوا) این انسانهای گمراه بودند که به راه کفر رفته بودند. اینها چه کار میکردند؟ (یعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ).
قرآن در این آیه میگوید: ای انسانها به دنبال سحر و جادو رفتن انحراف است. اگر میبینید خداوند این امکان را در اختیار بعضی نهاده است که ساحری را یاد بگیرند، اگر میبینید در نظام خلقت و آفرینشِ خدا این توانایی از انسان گرفته نشده است، برای این است که زندگی نظام قالبی پیدا نکند. اینها میگفتند: (إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَه)؛ ما وسیله آزمایش هستیم. ما برای این هستیم که معلوم شود انسان هوشیار و ناهوشیار کیست؟! وگرنه به شما میگوییم: مبادا کسی خیال کند که ساحر با کمک سحرش قدرتی مافوق طبیعت دارد. اگر کسی چنین چیزی خیال کند، اشتباه فهمیده است.
در نهایت شهید بهشتی الگویی را مناسب جامعه داری اسلامی میداند که در کنار فراهم کردن امکان انتخاب های متعدد برای مردم امکان رشد همگانی را نیز فراهم میکند بخلاف الگوهای سرمایه داری که اساسا امکان رشد و بسترهای رشد همگانی وجود ندارد و فقط طبقه سرمایه دار توان رشد دارند.
بهشتی نظامی را مطلوب و ایدهآل میداند که در آن بلندگوهای مختلف و حتی معارض صدای بلندی دارند و بستر هدایت و ضلالت فراهم است اما چون امکان های رشد برای همگان وجود دارد مردم میتوانند انتخاب کنند نه اینکه به علت عدم رشد مجبور به افتادن در مسیر گمراهی یا طی کردن مسیر هدایت باشند . بهشتی با ارزش نهادن بر حقیقت آزادی و نقش آن در رشد انسان، ساختن انسان های قالبی و یک دست در جامعه را نه مطبوب می داند و نه امری شدنی .
نورنیوز