در دولت های قبلی ایالات متحده، حذف مقام ارشدِ یک کشور با ارزیابی های قوی و مفصلی پیرامون هزینه ها و فایده های آن اقدام همراه بود. پس از آن، کنگره، رسانه ها و عموم مردم گزارش مفصلی دریافت می کردند و کاملا شفاف می شد که چنین اقدام غیر منتظره ای با چه هدفی صورت گرفته است. در بهترین حالت، چنین فرایندی به اتفاق نظر پیرامون این اقدام و اهداف آن می رسید.
تصمیم به ترور قاسم سلیمانی توسط رئیس جمهوری که همواره منافع کوتاه مدت را می نگرد، چندان جای تعجب ندارد. با این حال، سوالی که مطرح می شود این است که چه شواهدی این ترور و حمایت از اهداف آمریکایی را الزامی می کرد؟
ناشایستگی ترامپ در قامت یک رهبر را از محتوای توییتش می توان فهمید: ایالات متحده آمادگی حمله به 52 نقطه از ایران را دارد، شاید به شیوه ای نامتناسب و همچنین با هدف قرار دادن مراکز فرهنگی. این اظهار نظر نشان دهنده فقدان دانش رئیس جمهور از دکترین جنگ آمریکایی است که توصیه اش در مورد گزینه اول خویشتنداری است و گزینه دوم را منع می کند.
در پاسخ به تصمیم مجلس عراق برای خروج نیروهای آمریکایی، ترامپ ساده انگاری راهبردی اش را به دیگر حالات تصمیم گیری تاجر مابانه متعارفش اضافه کرد. نه ترامپ و نه هیچ یک از مشاورانش نمی فهمند که دولت عراق نمی خواهد زمین جنگ ایران و ایالات متحده باشد. تهدید ترامپ به تحریم عراق هم در نوع خودش تحریم های ایران را کسالت آور می کند.
مایک پومپئو در پاسخ به افزایش احتمال جنگ با ایران به خاطر ترور قاسم سلیمانی می گوید: جنگ با ایران عملا با دولت قبلی شروع شد، وقتی که ایالات متحده را متعهد به توافق با ایران کرد. در طول تاریخ ایالات متحده، یاد آوری چنین اظهار نظر نامعقولی از سوی هر دیپلمات آمریکایی، دشوار است. ترامپ هم در ادامه از چهار ادعای گول زننده اش پیرامون توافق هسته ای و اقدامات دولت اوباما به عنوان توجیهی برای اینکه چرا ایران به یک تهدید خشن منطقه ای و جهانی تبدیل شده، صحبت می کند.
اعلام تحریم های اضافی در نطق رئیس جمهور پس از تنش زدایی متقابل نیز حیرت انگیز است. متاسفانه دولت از مدت ها قبل به دستور العمل پذیرفته شده ای پیرامون موفقیت تحریم ها رسیده است: هر تحریم می بایست با یک اقدام خشونت آمیز جدید از سوی دشمن اعمال شود. دولت یک تعهد کور به این فرضیه دارد که تغییر رفتار یک ملت تنها با فشردن گلوی آن و جاری کردن اشکش حاصل می شود.
وقایع دو هفته گذشته نشان داد که ما توسط رئیس جمهور و وزیر خارجه ای هدایت می شویم که اظهار نظرهای شخصیشان بر بسیاری از صلاحیت ها مقدم است. در هیچ زمانه ای حساس تر از زمانه فعلی بر کنگره، رسانه ها و مردم آمریکا واجب نبوده که این دست از اقدامات و غرایز را کنترل کنند، پیش از آنکه وارد یک درگیری نظامی شویم.
نورنیوز