نورنیوز- گروه اجتماعی: دریاچه ارومیه، روزگاری دومین پهنه آبی شور جهان، امروز بیش از هر زمان دیگر به نمادی از بحرانهای زیستمحیطی و ضعف مدیریت منابع آبی در ایران بدل شده است. پرسش محوری این روزها در رسانهها و افکار عمومی چنین است: آیا دریاچه ارومیه از دست رفته است؟ پاسخ به این پرسش نه ساده است و نه یکبعدی؛ بلکه نیازمند بررسی دقیق آمارها، روندها، و نیز سیاستهایی است که طی سه دهه گذشته بر این حوضه آبی اعمال شده است.
علل چندلایه بحران
بر اساس آخرین گزارشهای رسمی سازمان حفاظت محیط زیست و دادههای ستاد احیای دریاچه ارومیه، تراز دریاچه فاصله زیادی با شرایط پایدار گذشته – که مساحتی بیش از ۵ هزار کیلومتر مربع را شامل میشد – دارد. در تصاویر ماهوارهای اخیر نیز خطوط سفید نمک در حاشیه بستر خشکیده بهوضوح نمایان است.
سادهانگاری است اگر وضعیت فعلی را صرفاً به خشکسالی یا تغییر اقلیم نسبت دهیم. کاهش بارندگی و افزایش دما بدون تردید سهمی مؤثر داشتهاند؛ اما مطالعات مستقل و ارزیابیهای بینالمللی نشان میدهد که سیاستهای توسعهای ناپایدار در بخش کشاورزی و مدیریت آب نقشی اساسیتر داشته است. سدسازیهای متعدد در حوضه آبریز، حفر هزاران حلقه چاه مجاز و غیرمجاز، و توسعه الگوهای کشت پرمصرف، ورودی آب به دریاچه را بهشدت محدود کرده است. برآوردها حاکی از آن است که سهم عوامل انسانی در کاهش تراز آب حتی بیش از نیمی از کل بحران است.
خشکیدن بستر دریاچه فقط یک پدیده اکولوژیک نیست؛ بلکه بهطور مستقیم سلامت و زندگی مردم منطقه را تهدید میکند. گردوغبارهای نمکی که از سطح بستر خشکیده برمیخیزد، حامل ذرات معلق و فلزات سنگین است و میتواند منجر به افزایش بروز بیماریهای تنفسی و قلبی-عروقی شود. مطالعات دانشگاهی در آذربایجان غربی و آذربایجان شرقی نشانههایی از ارتباط میان افزایش بیماریهای تنفسی و کاهش رطوبت و افزایش ذرات معلق در سالهای اخیر را ثبت کردهاند. علاوه بر آن، شور شدن اراضی کشاورزی اطراف و کاهش تنوع زیستی، از جمله نابودی زیستگاه پرندگان مهاجر، پیامدهای بلندمدت و نگرانکنندهای است.
سیاستهای ناکام و نقد مدیریت
طرح احیای دریاچه ارومیه که در سال ۱۳۹۲ آغاز شد، امیدهای زیادی را برانگیخت. هدف آن رساندن تراز دریاچه به حدود ۱۲۷۴ متر تا سال ۱۴۰۶ بود. با این حال، اجرای پروژهها با مشکلات جدی مواجه شد: از تخصیص ناکافی بودجه و تغییر دولتها گرفته تا مقاومتهای محلی در برابر کاهش سطح زیر کشت. در سالهای اخیر نیز برخی پروژههای انتقال آب متوقف شد و بسیاری از اقدامات به مرحلهای نیمهتمام باقی ماند. گزارشهای تحقیق و تفحص مجلس و دیوان محاسبات نیز ابهاماتی جدی درباره نحوه هزینهکرد اعتبارات مطرح کردهاند.
پرسش کلیدی همچنان باقی است: آیا دریاچه ارومیه از دست رفته است؟ پاسخ بستگی به معیار ما از «از دست رفتن» دارد. اگر منظور بازگشت به شرایط دهههای گذشته باشد، شواهد نشان میدهد که این چشمانداز بهشدت بعید است. تغییرات اقلیمی، افزایش دما و تداوم نیازهای آبی کشاورزی اجازه نمیدهد دریاچه به وسعت تاریخی خود بازگردد. اما اگر منظور جلوگیری از نابودی کامل و حفظ حداقلی از پایداری باشد، هنوز فرصت وجود دارد. سیاستهای مدیریت تقاضای آب، تغییر الگوی کشت، محدود کردن برداشتهای غیرمجاز و مدیریت علمی منابع میتواند بخشی از این پهنه آبی را حفظ کند.
توصیههای ضروری
۱. تغییر الگوی کشاورزی: بدون اصلاحات بنیادین در بخش کشاورزی، هیچ طرح احیایی موفق نخواهد بود. حمایت از کشاورزان در تغییر الگوهای کشت و جبران خسارتها ضروری است
۲. مدیریت یکپارچه آب: پراکندگی تصمیمگیری میان وزارت نیرو، جهاد کشاورزی و محیط زیست مانعی جدی است. یک نهاد واحد با اختیارات مشخص باید مدیریت حوضه را بر عهده گیرد.
۳. پایش و شفافیت دادهها: دسترسی عمومی به دادههای دقیق و روزآمد درباره تراز، ورودیها و کیفیت آب، شرط اعتماد عمومی و مشارکت مردم است.
۴. تقویت همکاریهای بینالمللی: استفاده از تجربیات کشورهایی چون قزاقستان در احیای دریاچه آرال و بهرهگیری از منابع مالی و فنی بینالمللی میتواند به پیشبرد پروژهها کمک کند.
دریاچه ارومیه آینهای است در برابر سیاستهای محیط زیستی و توسعهای ایران. شکست در مدیریت آن صرفاً یک شکست زیستمحیطی نیست؛ بلکه هشداری است برای کل نظام حکمرانی آب کشور. اگرچه بازگشت به گذشته دیگر ممکن نیست، اما میتوان با تصمیمهای علمی و شجاعانه آیندهای کمتر بحرانی ساخت. پرسش «آیا دریاچه ارومیه از دست رفته است؟» پاسخی دوپهلو دارد: اگر رویکردهای موجود ادامه یابد، پاسخ مثبت است؛ اما اگر اصلاحات جدی در مدیریت آب و کشاورزی آغاز شود، هنوز روزنهای برای حفظ آن باقی است.
نورنیوز