نورنیوز- گروه اجتماعی: کسب پنج مدال طلای تیم المپیاد نجوم و اخترفیزیک ایران در رقابتهای جهانی اخیر، بار دیگر نشان داد که استعداد و توانایی جوانان این سرزمین فراتر از مرزهاست. در میان ۶۴ کشور رقیب، ایران صدرنشین شد و نام خود را در بالاترین جایگاه علمی جهان ثبت کرد؛ آن هم در شرایطی که بسیاری از این نوجوانان با کمبود امکانات، ضعف زیرساختهای آموزشی و فشارهای اقتصادی و اجتماعی دست و پنجه نرم میکنند. اما این افتخار بزرگ، به جای آنکه جشن ملی باشد، با یک پرسش بنیادین همراه است: آیا نظام حکمرانی ما ظرفیت تبدیل چنین استعدادهایی به موتور توسعه کشور را دارد؟
روایت تلخ یک پیروزی بزرگ
دکتر حسین حقی، سرپرست تیم المپیاد نجوم و اخترفیزیک، در گفتوگویی صریح اعلام کرد: «این موفقیت بدون دریافت حقالزحمه و حمایت مالی کافی حاصل شده است. حتی هزینه سفر تیم به مسابقات تأمین نشد و وعدهها هم پیش از اعزام اجرایی نگردید». او همچنین از نبود پوشش رسانهای مناسب برای این افتخار گلایه کرد. این جملات، تنها یک روایت شخصی نیست؛ بلکه گواهی روشن بر ضعف ساختاری حکمرانی نخبگانی در ایران است.
اینکه تیمی با پنج مدال طلا و عنوان قهرمانی جهان بدون حداقل حمایت مالی و رسانهای، به خانه بازمیگردد، یعنی ما نخبگان را به مثابه «ویترینهای نمادین» میبینیم، نه سرمایههای حیاتی توسعه. در چنین شرایطی طبیعی است که امید به آینده و انگیزه برای ماندن در کشور، در دل بسیاری از این جوانان به سرعت رنگ ببازد.
در ادبیات توسعه، حکمرانی نخبگانی سه رکن دارد: پرورش، نگهداشت و بهرهگیری. ایران در «پرورش» توانمند است؛ نظام آموزشی و استعدادهای فردی جوانان ایرانی باعث شده بارها در المپیادهای جهانی بدرخشیم. اما در «نگهداشت» و «بهرهگیری»، بحران مزمن داریم. نخبگان پرورش داده میشوند، اما یا در مرحله نگهداشت (فقدان حمایت مالی، زیرساخت پژوهشی، امنیت شغلی و آزادی علمی) از دست میروند، یا اگر باقی بمانند، در بهرهگیری واقعی نقشی نمییابند.
نتیجه این چرخه ناقص، همان پدیده آشناست: مهاجرت نخبگان. بررسی سرنوشت برگزیدگان المپیادها و رتبههای برتر کنکور در دو دهه اخیر نشان میدهد که اکثریت قریب به اتفاق آنان مسیر خروج از کشور را برگزیدهاند؛ بسیاری هرگز بازنگشتهاند و تنها معدودی به دلایل شخصی یا تعهدات فردی، به کشور بازگشتهاند.
هزینهای که بازگشتی ندارد
در واقع، جامعه ما هزینه پرورش این استعدادها را میپردازد، اما بهرهبرداری نهایی نصیب کشورهایی میشود که شرایط حمایت و رشد را فراهم میکنند. این همان معنای اقتصادی «فرار سرمایه انسانی» است؛ سرمایهای که نه تنها از دست میرود، بلکه بازتولید آن نیز دشوارتر میشود.
از زاویهای دیگر، ناکامی در نگهداشت نخبگان پیامدهای اجتماعی دارد. وقتی افکار عمومی میبیند که حتی قهرمانان علمی کشور در تأمین ابتداییترین امکانات خود دچار مشکلاند، این ذهنیت شکل میگیرد که «موفقیت در ایران بیپاداش است»؛ ذهنیتی که اعتماد عمومی به نظام آموزشی و حکمرانی را نیز کاهش میدهد.
موفقیت تیم المپیاد نجوم ایران باید مایه غرور ملی باشد، اما بیتردید همزمان هشداری جدی برای ساختار حکمرانی علمی کشور است. نخبگان ما با وجود کمبودها درخشان ظاهر میشوند، اما بدون اصلاحات ساختاری، حمایت واقعی و تغییر نگرش، این ستارهها در آسمان کشور دیگری خواهند درخشید.
اکنون زمان آن است که نهادهای مسئول از «تبریکهای نمادین» فراتر بروند و یک برنامه جامع حکمرانی نخبگانی تدوین کنند؛ برنامهای که چهار رکن اصلی—حمایت مالی، زیرساخت پژوهشی، امنیت شغلی و ارزشگذاری اجتماعی—را تضمین کند. اگر چنین نکنیم، هر موفقیت جهانی، بیش از آنکه جشن باشد، به یادآورنده این حقیقت تلخ خواهد بود: ما ستاره میپروریم، اما در آسمان دیگری میتابانیم.
نورنیوز