نورنیوز-گروه بینالملل:تحولات اخیر در غرب آسیا نشان میدهد که رویکرد خلع سلاح گروههای مقاومت به شکلی هدفمند از سوی آمریکا و رژیم صهیونیستی دنبال میشود. در غزه، اشغال کامل با نام «خلع سلاح حماس» توجیه میشود و در لبنان و عراق، فشار برای محدود کردن توان دفاعی نیروهای مردمی در حال افزایش است. وعدههای غرب برای تقویت ارتش این کشورها در ظاهر جذاب اما در عمل ابزاری برای ایجاد ساختارهای وابسته و مطیع خارج از اراده ملی است. این الگو با نادیده گرفتن نقش تاریخی و مردمی مقاومت، امنیت کشورها را از درون فرسوده میکند.
تحریف واژهها برای مشروعیتزدایی از مقاومت
غرب با تعمیم واژه «شبهنظامی» به همه گروههای مسلح، بدون تفکیک میان نیروهای تروریستی و مقاومت قانونی، هم به مشروعیتبخشی به تروریسم تحت حمایت خود میپردازد و هم مشروعیت نیروهای مقاومت را تضعیف میکند. حزبالله، حشدالشعبی و گروههای مقاومت فلسطین بر اساس قوانین داخلی، فرمان مرجعیت یا حق مشروع دفاع شکل گرفتهاند و بخش جداییناپذیر ساختار امنیتی کشورهایشان هستند. حذف این نیروها، نهتنها امنیت را تقویت نمیکند بلکه خلأیی ایجاد میکند که به اشغالگری و تروریسم مجال گسترش میدهد.
از افغانستان تا قفقاز؛ تجربه شکستخورده وعدههای غرب
تجربه دو دهه اشغال افغانستان و عراق نشان داده که آمریکا و متحدانش هیچ تعهدی را عملی نکرده و تنها ویرانی برجای گذاشتهاند. امروز نیز با طرح نشستهای نمادین مانند دیدار سهجانبه آمریکا، ارمنستان و آذربایجان، تلاش میکنند مدلهای سیاسی خود را بر بحرانهای دیگر تحمیل کنند و حتی خلع سلاح مقاومت را نسخه «صلح» معرفی کنند. اما دخالت خارجی، همانگونه که در قفقاز با طرح ۹۹ ساله کنترل بر زنگزور دیده میشود، بذر بحران و بیثباتی میپراکند. یکسانسازی مقاومت غزه و لبنان با بحرانهای قومی و مرزی، در واقع پوششی برای بیدفاع کردن ملتهاست.
راهبرد واقعی: مقاومت و چندجانبهگرایی
ادعای غرب مبنی بر اینکه ارتباط با خود مساوی با ارتباط با جهان است، دروغی راهبردی است که برای حفظ انحصار و سلطه ساخته شده است. در شرایطی که بلوکهای جدیدی چون بریکس در حال ظهور هستند، تکیه بر ساختارهای چندجانبه و همکاری با قدرتهای نوظهور، مسیری مؤثرتر برای امنیت و توسعه است. تجربه نشان داده که مقاومت در برابر دیکتههای خارجی و حفظ نیروهای بومی، ضامن واقعی امنیت و استقلال کشورهاست؛ نه پذیرش نسخههای امنیتزدا و وابستهساز غربی.