نورنیوز-گروه اجتماعی: آنسوی خط دختریست که نامش در دفتر تلفن بابا،با عنوان قشنگ«عشق بابا» ذخیره و ثبت شده است!ساعت نه و سیوپنج دقیقه روز شنبه ششم اردیبهشتماه صدای انفجاری مهیب سکوت شهر را میشکند!دودی غلیظ،خراشی خوفناک و سیاه روی صورت آبی آسمان میاندازد!انگار آتش میل خاموشی ندارد و بیرحمانه زندگی را خاکستر میکند!لحظهها روی پنجه اضطرابی بیحدود تاب میخورند!تماس پشت تماس!کسی پاسخگو نیست!امان از وقتیکه تماسهای مکرر بیپاسخ میماند! دل هزار راه میرود!حالا اگر آن سوی خط دختری باشد که حین خداحافظی از بابا قول برگشت در ساعتی مقرر را گرفته باشد!نمیدانم بر تو چه گذشت!وقتی تماسهای چند بارهات بیپاسخ ماند!حتما و حتما آن که نام تو را به« عشق بابا»در گوشی خود ثبت کرده،هیچگاه بدقول نبوده و همیشه با اولین زنگ،مشتاقانه و مهربانانه پاسخت را داده است و حالا... عذرش را بپذیر!آن دست،آن چشم،آن کلمههای سرشار از مهر همه دود شد و به هوا رفت!همه زندگی به یکباره شعله کشید و نیست شد!
حالا دیگر باید ساعت را به قرار یک تنهایی بینهایت تنظیم کنی و زنگهایت را بگذاری برای قصههای هزار و یک شب!
اما بدان که این نام قشنگ که بابا برایت برگزید،برای همیشه در خاطرهها خواهد ماند و هرگز و هرگز کهنه نمیشود؛«عشق بابا»!و درست گفتهاند که؛دختر بابایی است...