نورنیوز-گروه سیاسی: یکی از اصول مهم فیزیک مدرن و کوآنتومی، اصل عدم قطعیت هایزنبرگ است که بیان می دارد سرعت و مکان ذرات چرخنده حول مرکز اتم را نمی شود با دقت دلخواه و قطعیت تعیین کرد. تفسیر این اصل فیزیکدانان متاخر را به دو دسته تفسیم کرده است. گروهی که دلیل آن را ضعف توانایی و ابزار فعلی اندازه گیری بشری می دانند و گروهی دیگر که ماهیت و ذات ذرات کوآنتومی غیر قابل پیش بینی می دانند کند. شبیه سازی و توجه به این تفاوت، در پیش بینی روند آتی مذاکرات مسقط، سودمند خواهد بود.
اولین نکته برای پیش بینی آینده روند مسقط، توجه به کنشگری نقش اول طرف آمریکایی آن، یعنی شخص دونالد ترامپ است که پیش بینی ناپذیری بخشی از ماهیت و مشخصه های رفتاری وی است و نه لزوما یک تاکتیک برای غافلگیر کردن رقبا یا طرف های مذاکراتی اش. لذا می بایست هم اظهارات رسانه ای متناقض وی را در این چارچوب تفسیر کرد و هم از چرخش ها یا نرمش های وی غافلگیر نشد.
دومین موضوعی که می تواند در سرنوشت روند مسقط موثر باشد، موضوع نقش مسلط و بی سابقه شرکت های بزرگ آمریکایی و سوپر پک ها در سیاست امروز آمریکا و دولت ترامپ است. هرچند همواره ادعاهایی در مورد نقش مستقیم شرکت ها و سرمایه داران بزرگ(به ویژه صنایع نظامی) در سیاست خارجی آمریکا همواره مطرح بوده است، ولی در عمل تا سال ٢٠١٠ امکان پرداخت های کلان قانونی به ستادهای انتخاباتی نامزدهای انتخابات آمریکا وجود نداشت و سقف کمک ها ناچیز بود. به همین خاطر شرکت های بزرگ در قالب تاسیس اندیشکده و دانشگاه و رسانه و … سعی می کردند عیرمستقیم در تصمیمات دولت ها اثر بگذارند. از سال ٢٠١٠ دادگاه عالی آمریکا با دو رای متوالی محدودیت کمک مسقیم به کمپین های انتخاباتی را حذف کرد و باعث شد شرکت ها و سرمایه گذاران بزرگ قادر باشد بطور مستقیم با سیاستمداران برای پیشبرد مطامح خود معامله کنند. حضور سرمایه داران بزرگ در مراسم تحلیف ترامپ و نقش آفرینی افرادی نظیر ایلان ماسک در اطراف ترامپ نشانه این تحول مهم در سیاست آمریکاست. در مورد روند مسقط این موضوع می تواند کارکرد دوگانه ای داشته باشد. اول این که بهره مندی آنها از توافق با ایران مثل دعوت به ساخت نیروگاه هسته ای یا پالایشگاه در ایران یا فروش هواپیما و غیره به ویژه در میان جنگ تعرفه ای و تجاری ترامپ می تواند به نقش آفرینی مثبت این شرکت ها در روند مذاکرات و پایداری آن منجر شود. در سوی مقابل هم نگاه ایدئولوژیک برخی از این شرکت ها و افراد در طرفداری از اسرائیل، مشابه دور اول ترامپ، می تواند بر روند مسقط تاثیر منفی بگذارد.
سومین عنصر مهم در سوی آمریکایی مذاکرات این واقعیت است کن پایگاه اصلی رای ترامپ یعنی مسیحیان صهیونیست یا اونجلیکن ها بوده و هستند که گرایش تامی به رژیم اسراییل دارند و در دوره اول ترامپ در تشویق وی به سیاست فشار حداکثری بسیار موثر بودند. هرچند ترامپ در دوره دوم ملاحظه انتخاب مجدد را مانند دوره اول نخواهد داشت، ولی برای حفظ اکثریت طرفداران خود در کنگره بعدی، هم به حمایت این دسته و هم حمایت سوپرپک ها احتمالا نیاز خواهد داشت.
سه عاملی که برشمرده شد، ملاحظات مربوط به طرف آمریکایی است و اقدامات حساب شده مذاکره کنندگان ایرانی نیز نقشی تعیین کننده در سرنوشت روند مسقط خواهد داشت. به نظر می رسد تیم ایرانی با در نظر داشتن سه عامل موثر فوق در پیشنهادات، طراحی های رسانه ای و سیاسی می تواند به موفقیت روند مسقط کمک نماید.