نورنیوز- گروه بین الملل: این روایت از مسیحیت کاتولیک، جوهرهی ایمان را «مبارزه با فقر اجباری و مساعدت به فقیران و طردشدگان و حاشیهنشینان» میدانست. مبارزه با نابرابری به عنوان وظیفهای دینی در تمام سالهای ریاست پاپ فرانسیس بر کلیسای واتیکان ادامه داشت.
با مرگ پاپ فرانسیس در صبح 21 آوریل 2025 (اول اردیبهشت 1404)، مسیحیت کاتولیک یکی از پیشروترین و تحولخواهترین رهبران خود را از دست داد. پاپ فقید که دویست و شصت و ششمین پاپ در تشکیلات واتیکان بود، به اعتبار طیف نوآوریها و غرایب فکری و رفتاریاش، با تعابیری همچون «لیبرالترین»، «مردمیترین» و «هیپیترین» پاپ تاریخ توصیف شده است. او که 15 سال رهبری کلیسای کاتولیک رومی را برعهده داشت، چهرهای محبوب و مؤثر از خود به یادگار گذاشت و کوشید جایگاه نهاد دین را در مناسبات اجتماعی و بین الملل را بهبود بخشد. به کارنامه او وقتی میتوان بهتر پی برد که بستر تکوین و رشدش را بشناسیم.
دلدادگی به الهیات رهایی بخش
خورخه ماریو برگولیو، که پس از کسب مقام پاپی، لقب فرانسیس را برای خود برگزید در منطقهای از جهان چشم به دنیا گشود که قرار بود به زودی پرچم گرایش تازه ای را در الهیات مسیحی برافرازد: الهیات رهاییبخش. ماریو برگولیو آرژانتینی بود اما گوستاو گوتیرز که 10 سالی از برگولیو بزرگ تر بود به عنوان پدر الهیات رهاییبخش، در پرو به دنیا آمد. درست در زمانهای که این دو کشیش مسحی در دهههای 40 و 50 عمر خود بودند، ایده الهیات رهایی بخش پایهگذاری و همهگیر شد. این روایت از مسیحیت کاتولیک، جوهرهی ایمان را «مبارزه با فقر اجباری و مساعدت به فقیران و طردشدگان و حاشیهنشینان» میدانست. برگولیو در پرتو این روایت از الهیات مسیحی پرورش یافت و خود یکی از فعالان آن بود.
بیدلیل نبود که وقتی در مارس 2013 پس از استعفای بندیکت شانزدهم به رهبری کلیسای کاتولیک برگزیده شد، اولین سفرش را به جزیره لامپدوسا انجام داد که محل نگهداری مهاجران طردشده و جنگزدگان بیپناه بود. در عین حال از اولین اقدامات او پس از پاپ شدن، دعوت از گوستاو گوتیرز، یار دیرین خود و پدر الهیات رهاییبخش بود. مبارزه با نابرابری به عنوان وظیفهای دینی در تمام سالهای ریاست او بر کلیسای واتیکان ادامه داشت. او ضمن اینکه خودش به پرهیز از تجملات و زندگی اشرافی ملتزم بود، در آموزهها و راهبری دستگاه پاپی نیز همواره به سادهزیستی و مراعات حال فقیران دعوت میکرد.
اساسا دلیل انتخاب نام «فرانسیس» به عنوان لقبی پاپی این بود که به سنت و سلوک فرانسیس قدیس، پیشواری فرقه فرانسیسیها در قرن دورازدهم میلادی، التزام داشته باشد. فرانچسکوی قدیس، مروّج فقر و خاکساری فردی و همزمان، یاری به فقیران و طردشدگان بود. پاپ فرانسیس با اقتدا به این عارف قدیس،مهم ترین وظیفهی کلیسا را دستگیری از حاشیهنشینان و مطرودان اجتماعی و اقتصادی میدانست. نقدهای او بر نظام اقتصاد سرمایه داری عمدتا از همین زاویه بود.
همدلی با ادیان و مذاهب
مشهور است که پاپ ژان پل دوم، بیش از هرچیز به مقابله با تفکر الحادی و اردوی چپ اعتقادی در جهان میاندیشید. بخش قابل توجهی از مدیریت او بر کلیسای کاتولیک صرف طراحی سازوکارهایی برای خنثی کردن نفوذ اندیشه های کمونیسم میشد. در دوران بعدی یعنی دوران پاپ بندیکت شانزدهم، جهتگیری سیاست های واتیکان از کمونیسم به سمت اسلام متمایل شد. آن پاپ، رقیب اصلی را نه کمونیسم بلکه اسلام می دانست و به این اعتبار در دوره بندیکت، مرزهای تقابل واتیکان با جهان اسلام پررنگ شد. از قول او گفته شده است که « ما قبلا با کسانی درگیر بودیم که خدا را قبول نداشتند اما اکنون با کسانی مواجهیم که خدا را زیادی قبول دارند!» اشاره او البته به کسانی بود که با عنوان گروههای افراطی مسلمان خشونت میکردند.
با استعفای بندیکت در سال 2013 و انتخاب فرانسیس به مقام پاپی، اصلیترین رقیب کلیسا، نظامهای سرمایه داری آزاد شدند. پاپ فرانسیس به این ترتیب برای تقویت جبهه دینداران جهان، کوشید تقابل های مذهبی سابق را کمرنگ کند. این تلاش،هم در جهت رفع اختلافات درونی جهان مسیحیت و فرقههای آن بود و هم در جهت تقویت مناسبات بینالادیانی با سایر آیین های جهان. پاپ فرانسیس از سویی در سال 2016 با پاتریارک کیریل یکم ملاقات کرد تا پس از هزار سال، اولین دیدار میان رهبران دو کلیسای کاتولیک واتیکان و ارتدوکس روسیه رقم بخورد؛ از سوی دیگر شخصا به ملاقات بسیاری از چهرههای شاخص جهان اسلام مثل احمد الطیب، رئیس دانشگاه الازهر، و آیت الله سید علی سیستانی، مرجع بزرگ شیعیان جهان در شهر نجف رفت.
تلاش او برای رفع سوءتفاهمات دینی به این چند مورد محدود نبود. او در اقدامی بی سابقه،در یکی از مناسک مذهبی واتیکان، پاهای یک مسلمان را به نشانه اوج خاکساری و صمیمیت مذهب شست وشو داد. چنین اقداماتی چهرهی یک رهبر دینی تعاملگرا و معتقد به روابط بینالادیانی را از او رسم کرد.
تصمیمات بیسابقه
پاپ فرانسیس را هیپی ترین پاپ تاریخ هم نامیدهاند چراکه علایق دائمیاش به موضوعاتی مثل موسیقی مردمی و فوتبال را هیچ گاه مخفی نمی کرد. او از آداب معمول پاپها دور بود. در پوشاک، لباس سنتی پاپها را زربفت و گرانبهاست نمیپوشید. در کاخ پاپی زندگی نمیکرد و محل سکونتش آپارتمان کوچکی در مجموعه میدان سن پیتر بود. در بسیاری از اوقات با اتوبوس یا هواپیمای عمومی به سفر میرفت.
علاوه بر اینها درباره نظریات چالش برانگیز علمی مثل نظریه داروین یا بیگ بنگ، نظر مخالف نداشت و آنها را با آموزه های الهیات مسیحی در تعارض نمیدید. درباب اقلیتهای جنسی سختگیر نبود و بلکه تلاش میکرد پاسدار حقوق آنها باشد. در رویارویی با مردم عادی و کودکان، اجازه میداد با او شوخی کنند. اینها همه تصویر یک پاپ متفاوت را از او در ذهنها رسم کرد. دفاع او از مردم مظلوم غزه و نیز قربانیان جنگ در اوکراین و سایر مناطق جهان هم بر این تصویر متفاوت نوری مضاعف میتاباند.
پاپ فرانسیس، شاید البته میتوانست اثرگذاری کلیسای کاتولیک را در مناقشات بزرگ جهان بیشتر کند. محبوبیت و ضریب نفوذ او در میان مسیحیان کاتولیک و بلکه تمام مردم صلحطلب دنیا، این زمینه را ایجاد میکرد تا با قاطعیت بیشتری به بحرانهای جهان ورود کند. این، شاید انتظاری بیجا نباشد اما اگر کارنامه او را با سایر رهبران دینی و مذهبی جهان قیاس کنیم چه بسا از هیچ کدامشان کمتر نباشد.
اکنون تحلیلگران مسائل دینی و سیاست بینالمل در انتظارند تا بفهمند کاردینالهای برگزیدهی کلیسای کاتولیک از سراسر جهان، مسیر آینده واتیکان را به دست چه کسی میسپارند. آیا مسیر اصلاحطلبانه و تحولخواهانهی فرانسیس استمرار خواهد یافت یا موضع محافظهکاران و سنتگرایان برتری خواهد یافت؟ انتخاب کاردینالها در صحن محراب کلیسای سیستین همیشه غیرقابل پیشبینی بوده است. اکنون آیا در جهان و روزگاری که به شدت طوفانی با تحولاتی پرشتاب است یکبار دیگر باید از انتخاب کاردینالها شگفتانگیز شد؟
نورنیوز