نورنیوز-گروه اقتصادی: آزادراه تهران-شمال، یکی از پرهزینهترین و پرحاشیهترین پروژههای عمرانی ایران، پس از سه دهه هنوز به نقطه پایان نرسیده است. بهانههای تکراری از جنس «توپوگرافی سخت» و «مشکلات مالی» دیگر پاسخگوی انتظارات مردمی نیست.این آزادراه را آزمونی برای کارآمدی نظام مدیریت کشور شده است. وقتی در میانه دهه ۷۰ شمسی نخستین نقشههای آزادراه تهران-شمال طراحی شد، کمتر کسی گمان میکرد که این پروژه تا دهه ۱۴۰۰ ادامه پیدا کند. آرزوی رسیدن به شمال کشور از دل کوههای البرز، در قالب یک مسیر ۱۲۱ کیلومتری، قرار بود نماد توسعه و اقتدار ملی باشد؛ اما امروز، پس از گذشت بیش از ۳۰ سال، این مسیر هنوز نیمهکاره است. وزیر راه و شهرسازی اخیراً در اظهار نظری صریح، اعتراف کرده که پروژه با مشکل جدی تأمین منابع مالی مواجه است.
او همچنین به دشواریهای توپوگرافی و ملاحظات زیستمحیطی اشاره کرده؛ دلایلی که بارها تکرار شدهاند اما برای افکار عمومی، بیشتر بهانههایی آشنا میمانند تا دلایلی قانعکننده. در این میان، بنیاد مستضعفان و معاون اول رئیسجمهور نیز بهعنوان بازیگران مالی پروژه معرفی شدهاند، هرچند «جلسات اثربخش» تاکنون به نتیجه ملموسی نینجامیده است. اما آزادراه تهران-شمال فقط یک پروژه عمرانی نیست. این مسیر، سازندهی تصوری جمعی درباره توانمندی مدیریتی در ایران است. برای خانوادهای که هر نوروز ساعتها در جاده چالوس گرفتار ترافیک میشود، این آزادراه یک وعده تاریخی است. برای مردمی که در بحرانهای معیشتی، به دنبال نشانههایی از کارآمدی هستند، پروژههایی مانند این آزادراه، آزمونی است که نتایج آن به سایر حوزهها نیز تعمیم پیدا میکند. چه شد که پروژهای با این سطح از اهمیت، به چنین سرنوشتی دچار شد؟ پاسخ را باید در ضعف برنامهریزی، بیثباتی در تأمین مالی، ناهماهنگی نهادی، و تغییرات مدیریتی مداوم جستوجو کرد. هر دولتی که آمده، قول داده «بهزودی» پروژه را تکمیل کند؛ هر وزیری که رفته، آن را به گردن دولت قبل انداخته؛ و مردم، تنها نظارهگر این چرخه فرساینده ماندهاند.
هزینههای سرسامآور ساخت در دل کوه، پیچیدگیهای مهندسی تونلها، و ضرورت رعایت ملاحظات زیستمحیطی، واقعیتهایی انکارناپذیرند؛ اما در کنار این واقعیات، سوءمدیریت و ناپایداری تأمین منابع هم بهوضوح در عملکرد پروژه نقش داشتهاند. نتیجه آن است که بخشی از مسیر افتتاح شده، بخش دیگر همچنان در بنبست مناقصه مانده، و هیچ چشمانداز روشنی از اتمام کامل پروژه وجود ندارد. فراتر از بُعد فنی و مالی، آزادراه تهران-شمال اکنون به نمادی از اعتماد آسیبدیده تبدیل شده است. مردم وقتی میبینند یک پروژه با این سطح از اهمیت ملی دههها به درازا کشیده، در ارزیابیشان از کارآمدی کل سیستم تجدیدنظر میکنند. همین امر، سرمایه اجتماعی را فرسایش میدهد و به کاهش مشارکت و امید عمومی منجر میشود. اکنون بیش از هر زمان، نیاز به بازنگری در راهبردهای اجرایی پروژه احساس میشود. تأمین منابع مالی نباید تنها به «امیدواری» وزیر راه گره بخورد، بلکه نیازمند برنامهای عملی، شفاف و پاسخگوست. اگر این پروژه هم با وعدههای تکراری و نهادگرایی فرسوده دفن شود، باید منتظر آن باشیم که نه تنها جاده، بلکه اعتماد عمومی نیز در پیچوخمهای البرز گم شود.
نورنیوز