نورنیوز-گروه اجتماعی: پنجشنبه بود. مادر یکی از بچهها میگفت پسرش چند شبی است که از خواب میپرد، با چشمانی وحشتزده و عرقنشسته. چیزی نمیگفت، فقط نگاه میکرد. نگاهش پر از سوال بود، اما لبهایش بسته. گفته بود: «مامان، دیگه نمیخوام برم مدرسه...»
مدرسهای در شهرری، کلاس پنجم. جایی که بچهها باید جدول ضرب یاد بگیرند، نه اینکه با ترس و اضطراب قدم به کلاس بگذارند. آنها حالا از لمسهایی صحبت میکنند که هیچگاه نباید اتفاق میافتاد، از تهدیدهایی که نباید شنیده میشدند. معلمی که باید پناهشان باشد، شده بود کابوس شبانهشان.
ماجرا را یکی از مادرها شروع کرد. بچهاش بالاخره به زبان آمد، لرزان و بریدهبریده گفت: «آقا اجازه باهام بد رفتار میکنه…». بقیه هم یکییکی لب به سخن گشودند. از ناخن جویدن تا گریههای بیدلیل، از افت نمره تا دعوا با دوستان… همه نشان از چیزی میداد که تا آن لحظه کسی باور نمیکرد.
وقتی خانوادهها با هم حرف زدند، پازل ترسناک ماجرا کامل شد. شش مادر از تعرض گفتند. نه نفر از مشاوره روانی کمک خواستند. یک خانواده، شاید از سر دلسوزی یا ترس، گفتند: «نمیخوایم آبروی کسی بره. اون بنده خدا مریض بود...»
سعید فراهانی، مدیر روابط عمومی آموزش و پرورش شهرستانهای استان تهران، در گفتگو با خبرنگاران گفت:پس از دریافت گزارشهای تخلف، معلم متهم از مدرسه اخراج شد و پرونده وی به هیئت تخلفات آموزش و پرورش ارجاع داده شده است.
حالا قوه قضائیه باید بررسی کند که چه شد و چرا شد. اما درد، پیشتر از هر حکم و مجازاتی، در دل این بچهها نشسته.
شاید سالها طول بکشد تا آنها یاد بگیرند دوباره به مدرسه اعتماد کنند. شاید معلم جدید بتواند این ترس را پاک کند. شاید... اما خاطرهی آن نگاه وحشتزده در شب، هنوز در ذهن مادرها زنده است.
نورنیوز