نورنیوز - گروه بینالملل: دهههاست که ایالات متحده و متحدان غربیاش تلاش میکنند بر دریاها و تنگههای استراتژیک مسلط شوند. آنها با استفاده از شعارهای فریبندهای مانند «آزادی کشتیرانی» و «حفاظت از تجارت جهانی» اهداف واقعی خود را که همان اعمال سلطه نظامی و اقتصادی بر ملتها و غارت ثروتهایشان است، پنهان کردهاند. اما امروز، این سلطه با چالشی بیسابقه از سوی قدرتهای مستقل منطقهای مواجه شده که حاضر به تسلیم شدن نیستند. در رأس این نیروها، انصارالله یمن قرار دارد که با اقدامات جسورانه خود در دریای سرخ، معادلات درگیری در منطقه را تغییر داده است.
دریای سرخ همواره گذرگاهی استراتژیک برای تجارت جهانی بوده است، بهویژه پس از احداث کانال سوئز در قرن نوزدهم که این مسیر را به نقطهای حیاتی برای ارتباط شرق و غرب تبدیل کرد. بااینحال، این اهمیت استراتژیک همیشه تحت کنترل سلطهگران غربی بوده که مسیرهای تجاری را در اختیار گرفته و محدودیتهایی را به نفع منافع اقتصادی و سیاسی خود اعمال کردهاند. اما امروز اوضاع تغییر کرده است. با تشدید تجاوز رژیم صهیونیستی به غزه و ادامه جنایات علیه مردم فلسطین، انصارالله تصمیم گرفته است که این سلطه را درهم بشکند و با هدف قرار دادن کشتیهای مرتبط با رژیم صهیونیستی، از مقاومت حمایت کرده و به ظلمی که بر فلسطینیان روا میشود، پاسخ دهد. این گروه نشان داده است که جنگ اقتصادی میتواند سلاحی مؤثر در برابر تجاوز نظامی باشد.
از آغاز این عملیات، رسانههای غربی و وابستگان عرب آنها، یک کمپین فریب و دروغپراکنی گسترده به راه انداختهاند تا انصارالله را «تروریست» یا «شورشی غیرقانونی» معرفی کنند، درحالیکه حقیقت این است که خود رژیم صهیونیستی بر پایه تروریسم بنا شده و جنایاتی که ایالات متحده و رژیم اشغالگر علیه ملتهای منطقه مرتکب میشوند، فراتر از هر تصوری است. آمریکا که مدعی مبارزه با تروریسم است، همان کشوری است که گروههای تروریستی را در نقاط مختلف جهان از افغانستان و عراق گرفته تا سوریه، لیبی و یمن، ایجاد و حمایت کرده است. اکنون نیز واشنگتن تلاش میکند اراده خود را با زور بر دریای سرخ تحمیل کند، درحالیکه زمان تغییر کرده و ملتها دیگر پذیرای بردگی نیستند.
تبلیغات غربی همواره تلاش کرده است انصارالله را بهعنوان «نیروی نیابتی ایران» معرفی کند، گویی که این جنبش صرفاً ابزاری در دستان تهران است. اما حقیقت کاملاً متفاوت است. ایران از نیروهای تابع حمایت نمیکند، بلکه به اصل شراکت میان متحدان پایبند است. انصارالله یک نیروی مستقل با دیدگاه روشن است که منافع یمن و ملتهای منطقه را در اولویت قرار داده و با ایران همانگونه رفتار میکند که با سایر متحدان محور مقاومت، یعنی بر اساس اصل برابری و احترام متقابل. برخلاف ایالات متحده که بر متحدان خود سلطه دارد و آنها را مجبور به اطاعت میکند، ایران با شرکای خود بر پایه منافع مشترک و اصول برابر همکاری میکند. ازاینرو، ادعاهای آمریکا مبنی بر «حمایت ایران از انصارالله» صرفاً تلاشی برای توجیه تجاوزات ناکامش به یمن است.
با شدت گرفتن عملیات انصارالله، واشنگتن چارهای جز توسل به حملات نظامی ندید، تا شاید مردم یمن را بترساند و اراده آنها را در هم بشکند. اما این حملات که توسط نیروهای آمریکایی و بریتانیایی انجام شد، نتیجهای در بر نداشت، بلکه برعکس، عزم انصارالله را برای ادامه نبرد عادلانهشان بیشتر کرد. حملات هوایی، تواناییهای انصارالله را کاهش نداد، بلکه این گروه اکنون دارای زرادخانهای پیشرفته شامل موشکهای بالستیک ضد کشتی، پهپادهای تهاجمی و شناورهای بدون سرنشین با قابلیتهای پیشرفته است. انصارالله نشان داده است که نهتنها یک نیروی محلی بلکه بازیگری استراتژیک در معادلات منطقه و جهان است.
از زمان آغاز عملیات در دریای سرخ، هزینههای حملونقل دریایی بهشدت افزایش یافته و بسیاری از شرکتهای جهانی مجبور به تغییر مسیرهای خود شدهاند، که این امر باعث افزایش زمان و هزینه سفرهای دریایی شده است. این تحولات، شکنندگی نظام اقتصادی غرب را آشکار کرده است، نظامی که عمدتاً بر مسیرهای تجاریای متکی است که در صورت لزوم میتوان آنها را مختل کرد. یکی از نشانههای این موضوع، کاهش چشمگیر تردد کشتیها در کانال سوئز به دلیل حملات به کشتیهای مرتبط با رژیم صهیونیستی است. در مقابل، قدرتهای آسیایی مانند چین و روسیه از این وضعیت برای تقویت نقش خود در تجارت جهانی بهره بردهاند.
از آغاز بحران، چین و روسیه موضعی متعادل اتخاذ کرده و از حمایت از حملات آمریکا علیه یمن خودداری کردند. آنها حتی به قطعنامه شورای امنیت که به دنبال اعطای پوشش بینالمللی به تجاوزات واشنگتن بود، رأی ندادند. برخی گزارشها حاکی از آن است که چین و روسیه با انصارالله برای تأمین عبور امن کشتیهایشان همکاری کردهاند و در مقابل، حمایت لجستیکی و فنی برای تقویت تواناییهای نظامی این گروه ارائه دادهاند. این مسئله نشان میدهد که موازنههای جهانی دیگر مانند گذشته نیست و قدرتهای نوظهور در حال ایجاد واقعیتهای جدیدی در عرصه بینالمللی هستند. واشنگتن دیگر نمیتواند با منطق «تکقطبی» عمل کند، چراکه امروز نیروهای مقاومتی وجود دارند که از پذیرش سلطه سر باز میزنند و همه را مجبور به بازنگری در محاسباتشان کردهاند.
فراتر از دریای سرخ، همه میدانند که این نبرد صرفاً یک درگیری دریایی نیست، بلکه بخشی از یک نبرد گستردهتر میان محور سلطه آمریکایی-صهیونیستی و محور مقاومت است که از یمن تا فلسطین، لبنان، سوریه، عراق و ایران امتداد دارد. با وجود تهدیدات مستمر آمریکا، انصارالله ثابت کرده است که اراده قوی، برتر از بمب و موشک است، و ملتها هرگاه آگاهی، اراده و سلاح داشته باشند، میتوانند سرنوشت خود را رقم بزنند. واشنگتن و تلآویو تلاش کردند شعله مقاومت را در غزه خاموش کنند، اما با واقعیتی غیرمنتظره مواجه شدند: مقاومت تنها به یک نقطه محدود نیست، بلکه یک منظومه بههمپیوسته است که در چندین جبهه جریان دارد.
با ادامه تجاوز صهیونیستها به غزه و حمایت مستمر آمریکا از جنایات رژیم صهیونیستی، انصارالله و همه آزادگان جهان به نبرد خود برای تحقق عدالت و رفع ظلم از فلسطین و دیگر ملتهای مظلوم ادامه خواهند داد. آنچه امروز در دریای سرخ میگذرد، یک بحران گذرا نیست، بلکه بخشی از یک تحول راهبردی است که نقشه نفوذ جهانی را بازترسیم میکند. انصارالله که تا چند سال پیش یک گروه مقاومت محلی محسوب میشد، اکنون به یک قدرت منطقهای تبدیل شده است که میتواند معادلات جدیدی را تحمیل کند و سلطهای چندصدساله را درهم بشکند.
آینده منطقه را نه موشکهای واشنگتن، بلکه اراده ملتها تعیین خواهد کرد. همانگونه که آمریکا در عراق، افغانستان و سوریه شکست خورد، در یمن نیز شکست خواهد خورد. مقاومت، همواره خاری در چشم آنهایی خواهد بود که میخواهند سلطه خود را با زور تحمیل کنند.
عصر جدیدی آغاز شده است؛ عصری که عنوان آن این است: مقاومت، قدرت واقعی است و سلطه آمریکا رو به زوال.