نورنیوز-گروه فرهنگی: سال ۱۴۰۳ برای تئاتر ایران سالی پرتلاطم و پیچیده بود؛ سالی که در آن هنرمندان نمایشی در میان امواج متلاطم اقتصاد و سیاست، همچنان کوشیدند روایتهای تازهای را بر صحنه بیاورند. در خیابانهای تهران، پوسترهای نمایشهایی با نامهای آشنا و جدید، در کنار تبلیغات شهری و مجازی، خبر از ادامه حیات این هنر میدادند. تالارهای نمایشی در برخی شبها مملو از تماشاگران مشتاق بودند، درحالیکه در گوشهای دیگر، سالنهای کوچک و مستقل در سکوتی سنگین بهسختی برای بقای خود تلاش میکردند.
اما میان تمام این نوسانها، چند نمایش موفق توانستند نگاههای بسیاری را به خود جلب کنند. در صدر فهرست، «پپرونی برای دیکتاتور» به کارگردانی علی احمدی، با فروش خیرهکننده ۱۰ میلیارد تومانی، اثبات کرد که مخاطبان همچنان برای دیدن تئاترهای قوی و تأثیرگذار حاضرند هزینه کنند. پس از آن، نمایش «گالیله» به کارگردانی حسین پاکدل، با فروشی بالغ بر ۴.۸ میلیارد تومان، جایگاه دوم را از آن خود کرد. در ادامه، نمایشهای «نکبت» به کارگردانی ستاره پسیانی، «ترور» به کارگردانی ابراهیم امینی و «جزیره لوءلوء» اثر مشترک سجاد افشاریان و امید سهرابی، توانستند سهم قابلتوجهی از فروش را به خود اختصاص دهند. این استقبال نشان داد که باوجود تمام مشکلات، همچنان تئاتر در میان مردم جایگاهی ویژه دارد.
سایه بحران بر صحنه نمایش
نور نیوز-گروه فرهنگی- تئاتر ایران در سال ۱۴۰۳ باوجود موفقیتهایی که شاید در سالهای قبل کمتر بوقوع پیوسته بود،سالی آسان را سپری نکرد. افزایش هزینههای تولید، گرانی دکور و نورپردازی، دستمزدهای بالاتر بازیگران و محدودیتهای اقتصادی، بسیاری از گروههای نمایشی را با چالشهای جدی مواجه کرد. برخی کارگردانان که روزگاری با دکورهای پرزرقوبرق و صحنههای چشمنواز، نمایشهای خود را اجرا میکردند، اینبار به ناچار به طراحیهای ساده و مینیمالیستی روی آوردند. در برخی موارد، این محدودیت به خلاقیت انجامید و در برخی دیگر، موجب کاهش کیفیت بصری اجراها شد.
چالش دیگر، افزایش هزینههای تبلیغات بود. بسیاری از گروهها که تا پیشازاین از بیلبوردهای شهری، تبلیغات مترو و رسانههای مکتوب برای معرفی آثار خود بهره میبردند، بهدلیل هزینههای سنگین، ناچار شدند تمرکز خود را به شبکههای اجتماعی محدود کنند. درحالیکه برخی نمایشها از این طریق توانستند مخاطبان گستردهای را جذب کنند، برخی دیگر، در میان انبوه محتوای مجازی، گم شدند و نتوانستند آنگونه که باید دیده شوند.
بحران سالنهای نمایش؛ بقایافتگان و شکستخوردگان
سالنهای خصوصی که در سالهای اخیر به یکی از پویاترین بخشهای تئاتر ایران تبدیل شده بودند، در سال ۱۴۰۳ با مشکلات متعددی روبهرو شدند. افزایش سرسامآور اجارهها، کاهش حمایتهای مالی و افت توان اقتصادی مخاطبان، برخی از این سالنها را تا مرز تعطیلی پیش برد. آنهایی که باقی ماندند، بیشتر به اجراهای پرفروش و شناختهشده روی آوردند، درحالیکه نمایشهای مستقل و تجربی، کمتر فرصتی برای عرضه یافتند.
جشنواره تئاتر فجر؛ آینهای از وضعیت هنرهای نمایشی
چهل و سومین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر نیز در این سال، با حواشی بسیاری همراه بود. یکی از مشکلات اساسی این دوره، کاهش چشمگیر حضور گروههای بینالمللی بود. تحریمها، مشکلات ارزی و افزایش هزینههای سفر، باعث شد بسیاری از گروههای خارجی، دعوت این جشنواره را رد کنند و بخش بینالمللی آن، کمرنگتر از همیشه بهنظر برسد.
کمبود بودجه نیز تأثیر مستقیمی بر کیفیت جشنواره داشت. کاهش حمایتهای دولتی باعث شد که بسیاری از گروهها با حداقل امکانات فنی به اجرای آثار خود بپردازند و نمایشهایی که نیازمند دکورهای پیچیده و تجهیزات پیشرفته بودند، یا اجرا نشوند یا با نسخههایی محدودتر روی صحنه بروند. بااینحال، بخشهای جنبی جشنواره فرصتی برای درخشش گروههای مستقل بود؛ هنرمندانی که با کمترین هزینه، اما با ایدههای تازه، توانستند اجراهایی متفاوت را به مخاطبان ارائه دهند.
شهرهای دیگر؛ تولد جریانهای جدید در تئاتر ایران
سال ۱۴۰۳ تنها محدود به تهران نبود. شهرهای مختلف ایران از جمله اصفهان، شیراز، مشهد و تبریز، شاهد افزایش تولیدات نمایشی بودند. درحالیکه تمرکز اصلی همواره بر پایتخت قرار داشت، این سال نشان داد که تئاتر در شهرهای دیگر نیز در حال رشد است. حمایت نهادهای دانشگاهی، افزایش علاقه جوانان به تئاتر و استقبال مخاطبان از اجراهای محلی، موجب شد که صحنههای نمایش در نقاط مختلف ایران، پویاتر از گذشته باشند.
اما این رشد، با چالشهایی نیز همراه بود. نبود سالنهای استاندارد، کمبود امکانات فنی و مشکلات مالی، همچنان از موانع اصلی در مسیر پیشرفت تئاتر در این شهرها محسوب میشدند. بااینحال، آنچه اهمیت داشت، انگیزه و تلاش هنرمندان بود که با وجود تمام محدودیتها، همچنان صحنه را زنده نگه داشته بودند.
سیاستهای فرهنگی؛ حمایت یا مانع؟
مدیریت فرهنگی تئاتر ایران در سال ۱۴۰۳، همچنان با چالشهای جدی روبهرو بود. سیاستهای حمایتی نامشخص، کاهش بودجههای تخصیصیافته و سختگیریهای بیشتر در صدور مجوز، همگی باعث شدند که بخشی از بدنه تئاتر ایران، دچار رکود شود. برخی نمایشنامهها با تغییرات اجباری مواجه شدند و برخی دیگر، فرصت اجرا پیدا نکردند. در این میان، اعتراضهای پراکندهای از سوی هنرمندان به گوش میرسید؛ اعتراضهایی که گاه در قالب بیانیه، و گاه در قالب اجراهای نمادین در جشنوارهها، بازتاب مییافت.
آینده تئاتر ایران؛ بهکدام سو؟
با توجه به تحولات سال ۱۴۰۳، آینده تئاتر ایران در هالهای از ابهام قرار دارد. سه سناریوی محتمل را میتوان برای آن متصور شد:
رکود و کاهش کیفیت اجراها: اگر مشکلات اقتصادی و کاهش حمایتهای دولتی ادامه پیدا کند، احتمالاً شاهد کاهش کیفیت نمایشها و تعطیلی بیشتر سالنهای خصوصی خواهیم بود.
رشد مستقل و نوآورانه: برخی گروههای نمایشی، با تکیه بر نوآوری و استفاده از روشهای جدید تبلیغاتی، ممکن است از وابستگی به حمایتهای دولتی فاصله بگیرند و راههای جدیدی برای جذب مخاطب بیابند.
اصلاحات و افزایش حمایتها: اگر سیاستهای فرهنگی تغییر کند و حمایتهای مالی و زیرساختی افزایش یابد، میتوان امیدوار بود که تئاتر ایران رونق بیشتری بگیرد.
هر مسیری که انتخاب شود، آنچه مسلم است، تلاش بیوقفه هنرمندانی است که باوجود تمام سختیها، همچنان صحنه را رها نکردهاند. تئاتر ایران، با تمام زخمهایش، همچنان نفس میکشد.
نور نیوز