نورنیوز-گروه سیاسی: روسیه که تا بعد از جنگ سوم میان ارمنستان و آذربایجان در مسئله «قره باغ» در برابر خواسته ها و اصرار باکو- آنکارا در احداث کریدور زنگزور مقاومت می کرد، حالا در چرخشی غیر منتظره تن به توسعه دالان و کریدور زنگزور داده است. این چرخش روسیه را باید کودتای ژئوپلیتیکی روسیه با هدف کوتاه کردن دست ایران از معادلات اوراسیا و همچنین محرومیت ایران از عواید ترانزیتی در مواصلات ارتباطی با محوریت آذربایجان شرقی به حوزه های شرقی یعنی آذربایجان و حوزه های غربی یعنی ترکیه و سپس اروپا دانست.
کریدور زنگزور که تحت ابتکار باکو و آنکارا احداث گردید، آذربایجان را از جنوب ارمنستان و مشخصا از استان «سیونیک» یعنی نقطه صفر مرزی ایران و ارمنستان ابتدا به جمهوری خود مختار «نخجوان» و سپس به ترکیه متصل می کند. به واقع در پرتو کارکرد زنگزور، این کریدور خط مواصلاتی و مفصلی بین آسیا و اروپا است.
به رغم آنکه در بطن و بستر این کودتا، ترکیه و آذربایجان قرار دارند و احداث کریدور زنگزور حاصل ابتکار آنهاست اما هدف روسیه در این کودتا و چرخش آن بابت توسعه کریدور زنگزور بغرنج تر از اهداف اعلامی و اعمالی باکو و آنکارا می باشد.
از منظر نشانه شناسی، چرخش روسیه بابت گسترش دالان زنگزور بیشتر متاثر از تحولات جنگ در اوکراین است. به رغم آنکه در شرایط حاضر روسیه دست بالا را در جنگ اوکراین دارد اما تصویری که از روسیه پرزنت و به نمایش در می آید، بیشتر تصویر یک بازیگر بازنده است تا برنده، چراکه نتایج جنگ روسیه در اوکراین و ایجاد دغدغه های امنیتی برای روسیه از سوی «ولادیمیر زلنسکی» در نزدیک شدن به ناتو، از منظر هدف گذاری یعنی اشغال «کی یف» و یکسره کردن کار آن مانند الحاق «شبه جزیره کریمه» به سال ۲۰۱۴ و تلاش برای برکناری دولت ها غرب گرا در «پسا انقلاب های مخملی» معطوف به نتایج راهبردی مطلوب برای روسیه نگردید.
به عبارت دیگر، سیاست روسیه در هدف گذاری یعنی برکناری زلنسکی به شکست انجامید و اوکراین به باتلاقی برای روسیه بدل شده است که بعید است بتواند از آن با کسب نتایج راهبردی مطلوب بیرون آید و اگر در شرایط حاضر به همراه باکو و آنکارا به موافقت با احداث زنگزور تن داده است، به سه دلیل است.
اول آنکه روسیه تلاش دارد که با توسعه زنگزور از حوزه «لاک لند» و مناطق غیر ژئوپلیتیک و «قفل شده» به سر زمین های ژئوپلتیکی مانند خطوط تراتزینی و مواصلاتی یا همان هارتلند های جدید طبق تعبیر ژئوپولیسین معروف یعنی «نیکلاس اسپایکمن» شیفت کند و دست یابد.
دوم آنکه روسیه می خواهد با نزدیکی به باکو از حوزه نفوذ تدریجی ناتو در قالب «پان تورانیسم» جلوگیری کند.
سوم آنکه روسیه می خواهد با گوشمالی به ارمنستان به جهت نزدیکی با غرب، از کریدور مواصلاتی ارمنستان برای صدور انرژی به اروپا استفاده کند. به این ترتیب اهداف آشکار و نهان روسیه در این موافقت، بسیار خطر ناک تر و مضرتر از اهداف باکو و آذربایجان در احداث زنگزور است.
طُرفه آن است که چرخش روسیه بابت موافقت توسعه زنگزور به همراه باکو و آنکارا در شرایطی صورت می گیرد که گمان می رود که روابط مسکو – تهران راهبردی و استراتژیک است. اما واقعیت ها و رفتارهای پاندولی و سینوسی روسیه نشان داد که روابط مسکو با تهران در بهترین شرایط تاکتیکی و راهکنشی، همکاری بر سر تحریم های غرب و مبتنی بر نشانگانی چون «صلح سرد» است.
به واقع می توان رابطه مسکو و تهران را همانند جاده و عشق یک طرفه دانست و آن را در این گزاره خلاصه کرد که: «ما به او محتاج هستیم، او به ما مشتاق نیست.!!» به این طریق و با موافقتی که از طرف روسیه بابت گسترش دالان زنگزور صورت گرفته، می توان اینگونه گفت که موافقت روسیه در ابتدا در ادامه همان بد عهدهای زنجیری در قبال ایران و سپس تلاش برای برهم زدن «نظم وستفالیایی» است. اگر نظم وستفالیایی منجر به تصلب مرزهای سیاسی گردید، اگر نظم وستفالیایی از سیالیت و ژلاتینی شدن مرز های جغرافیایی جلوگیری کرد، اگر نظم وستفالیایی موجب «دولت- ملت سازی» در الگوی مدرن در پسا وستفالیا گردید، موافقت روسیه بابت توسعه دالان زنگزور به معنای بر هم زدن مرز ها، سیالیت و ژلاتینی شدن دوباره مرز ها و در نتیجه رساندن معادلات به آشفتگی و نظم آنارشیک پیشا وستفالیاست.
به این ترتیب، با موافقت روسیه به توسعه کریدور زنگزور، می توان ایران را مهمترین بازنده تحولات و کودتای ژئولیتیکی زنگزور دانست. در این میان زیان ایران بیشتر بدان جهت است که چون کریدور زنگزور درست در جنوب ارمنستان در استان «سیونیک» یعنی در نقطه صفر مرزی ایران و ارمنستان عبور می کند، این وضعیت موجب حذف مرزی ایران و ارمنستان می شود و روابط ایران را با ارمنستان محدود و همچنین دست ایران را برای دسترسی به ارمنستان به ترکیه و آذربایجان وابسته می کند.
*کارشناس روابط بین الملل
آرمان امروز