نورنیوز ـ گروه فرهنگی: به گواهی تاریخ معرفت، اگر پیدایش و تثبیت دانش فلسفه کلاسیک مدیون ارسطو و افلاطون به عنوان دو تن از برجستهترین حکمای جهان بوده بسط و گسترش این دانش بدون تردید مدیون شیخ الرئیس بوعلی سینا است. روز اول شهریورماه در تقویم ایرانی به نام روز بزرگداشت بوعلی سینا و روز پزشک نامگذاری شده است. هرچند در این نامگذاری، جنبه طبابت بوعلی سینا مد نطر بوده اما در گفت و گویی با دکتر یحیی یثربی، به میراث فلسفی این حکیم بزرگ توجه کرده ایم. درگفت و گو با دکتر یحیی یثربی در پی آن هستیم تا پلی از حکمت سینوی به روزگار امروز بزنیم.
با میراث فلسفی کسانی مثل ابن سینا چگونه باید مواجهه داشت؟
در روز بزرگداشت ابن سینا من چند نکته را به صورت فشرده عرض میکنم . یکی این که ما نباید تجلیل را به صورت یک آیین برگزار کنیم. شایسته است در روز بزرگداشت ابن سینا یافتههای جدید خودمان را در مورد وی به اطلاع مردم برسانیم. مطلب دوم این که فکر نکنیم فلسفه مجموعه از آموزهها است که یکبار آن را میگویند و آیندگان آن را میآموزند. فلسفه علم است، یعنی فهم جهان است همان طور که فیزیک میخواهد جهان را بفهمد. یک بخش از فلسفه ، فیزیک است که میخواهد جهان را بفهمد. یک بخش آن کیهان شناسی است و این فهمیدن فهم بشری است یعنی محدود است و محل خطا. بنابراین برای فهم پیشینیان همیشه راه نقد را باز بگذاریم. اگر آنها را تقدیس کنیم و نسبت به آنها تعصب بورزیم راه فهم بشر را دشوار میسازیم. علم و فلسفه به همه انسانها تعلق دارد. به عنوان مثال: جدول ضرب را فیثاغورث اختراع کرد اما الان همه دنیا از آن استفاده میکند. فلسفه هم همین طور است و نژادی نیست که ایرانی یک فلسفه داشته باشد و اهالی حبشه هم یک فلسفه دیگر. فلسفه مال همه است. درستش را همه میپذیرند و نادرستش را با فهم خودشان نمیپذیرند. فلسفه عبارت است از تلاش انسان برای فهم جهان. همه جای دنیا برای خودش حکمت داشته است و مردم هر منطقهای مطالبی افسانهوار میبافتند چون هر انسانی فکر میکند. میخواهد بداند چرا هوا ابری میشود، یا این آسمان آبی چیست ولی شما ببینید ما از کدام اینها میتوانیم در فهم جهان کمک بگیریم. ایرانیان قائل بودند جهان یا نور است یا ظلمت. جهان ماده را ظلمت مینامیدند، و جهان مجردات را نور. این مشکلی را حل نمیکند و همان اصطلاح مادی و مجرد ابن سینا است که البته سهروردی آن را وضع کرد. قبل از سهروردی نور و ظلمت به صورت افسانهای و دینی مطرح بود. فیزیک نیز به همین نحو است شما نمیتوانید از فیزیک ایرانی صحبت کنید. تعداد زیادی از دانشمندان تلاش کردند تا فیزیک نیوتن به وجود آمد که البته فیزیک و شیمی جدید قابل مقایسه با طبیعیات قدیم نیست.
ما هم به عنوان ایرانی در زمینه فلسفه تلاشهایی کردهایم ولی هنوز هم احتیاج داریم نقد کنیم و به فلسفه بیافزاییم. فلسفه مثل اجرای یک آیین نیست که در آن روز شادمانی یا عزاداری کنیم. من در کتاب قلندر و قلعه به خاطر داستان سهروردی از حکمت ایرانیان سخن گفتهام ولی در واقع علم حسابش جدا است. نکته سوم این است که بهبود زندگی بشر نسبت مستقیمی با دانایی وی دارد. هر چه بشر باهوشتر، توانا تر. بنابراین فلسفه آن وقت فلسفه است که دست ما را بگیرد و بر دانایی ما بیافزاید. در شناخت طبیعت، در شناخت خدا، در شناخت دین و جامعه و سیاست اما این حرف که فلان فلسفه مال من است یا مال تو است، یک تفاخر قومی، نژادی است. علم و فلسفه مال همه است پس اینها را داشته باشیم ولی از فیلسوفان مان انتظار نداشته باشیم که فقط آنها را نقل کنند فلسفه نقالی نیست. باید این دیدگاهها را زیر ذرهبین بگذارند و نقد کنند و هر چه خوب هم دارد انتخاب کنند اما به صورت آیینی و افسانهای تقلید نکنند. فلسفه، اسلامی و مسیحی هم نیست بله به بخشی از فلسفه به اعتبار این که فیلسوفش مسیحی بوده میتوان گفت فلسفهای که مسیحیان ایجاد کردهاند. همانطور که فیزیک مسیحی و مسلمان ندارد فلسفه هم مسیحی و مسلمان ندارد. بنابراین ما باید باب انتقاد را باز بگذاریم و گرد این امور بیحاصل هم نگردیم.
جایگاه ابن سینا در نظام فکری و فلسفی ایران چیست؟
فلسفه به وسیله ابن سینا به صورت یک مجموعه درآمد و به منطق، الهیات، طبیعیات و ریاضیات تقسیم شد. مطالب وی هم قسمتی از مطالب یونانیان است. خود ابن سینا میگوید در منطق کسی بر آنچه اسطو گفته چیزی اضافه نکرد. در طبیعیات هم همین طور. اما ما باید این آثار را بازخوانی و نقد کنیم و فلسفه امروزمان را داشته باشیم. ما کاری نداریم ابنسینا در زمان خودش فیلسوف بوده اما اگر از آثارش چیزی برای ما سودمند است باید اعلام کنیم تا هم خودمان و هم جامعه از آن استفاده کند. ما باید جامعه، سیاست و طبیعت و اخلاق خود را بشناسیم و ببینیم به فلسفه غیر از حاشیه نویسی و تعلیقه چه افزودهایم. تعلیقه و حاشیهنویسی افزایش نیست بلکه شرح و توضیح بیشتر در همان چارچوب است. ما باید هر کدام به سهم خود چیزی بر دانش و فلسفه انسانها بیافزاییم و فلسفه مال همه است . ابن رشد که یک روحانی حنبلی مذهب و متعصب بود با این وصف نکتههایی در فلسفه یافته که اروپا خود را مدیون او میداند و برتراند راسل میگوید او در اروپا نقطه آغاز بود اگر چه در شرق نقطه پایان شد. ما بیاییم نکتهها را بگیریم، حرکت کنیم و خودمان هم چیزی به اینها بیافزاییم من از این وضع راضی نیستم بارها هم گفته و نوشتهام.
چه نسبتی بین فلسفه ابن سینا و فلسفه پس از او وجود دارد؟
من در کتاب قلندر و قلعه در مورد حکمت ایرانی شاید بیش از همه حرف زدهام اما این حکمت فلسفه نیست. علت این که ابن رشد به درد ما نخورد چه بود؟ این بود که حرف او را نفهمیدیم و کتب او را آتش زدیم در آثار ابن سینا یکبار نام ابن رشد نیامده اما در اروپا یک گودال کره ماه را به نام او کردهاند و به اوافتخارها کردهاند. ما باید فلسفه زنده داشته باشیم که گذشته را بفهمد و آنچه به دردش میخورد بردارد. ما باید فلسفه زمان خودمان را داشته باشیم.
کدام قسمت از حکمت سینوی به کار جامعه امروز ما می آید؟
هیچکدام. نه فیزیکش در دانشگاههای ما تدریس میشود و نه شیمی آن. ابن سینا در زمان خود مرد بزرگی بود اما روزگار از آن زمان تا این زمان خیلی فرق کرده و الان دوران دورانی است که با ثانیه فرق میکند. طب ابن سینا در اروپا سالها و قرنها تدریس و ترجمه میشد بالاخره این مال همه است اما آن فلسفهای الان به درد ما میخورد که امروزی باشد و بتواند قرآن را امروزی بفهمد، بتواند جامعه، سیاست و اخلاق را امروزی بفهمد. ما نمیتوانیم مشکلات خودمان را در فیزیک با کتب ابن سینا یا ارسطو حل کنیم اما آنها در زمان خودشان بزرگ بودند. این فرمول یادتان نرود اگر هر کدام از این دانشمندان قرن بیستم در زمان ارسطو و ابن سینا به اندازه آنها میفهمیدند تا قیامت باید بزرگ و محترم میماندند اما بزرگ و محترم بودن اینها به خاطر فهم آن زمانشان است که کسی نداشت اما اگر کسی حالا به اندازه ابن سینا از جهان بفهمد چیزی از جهان گیرش نیامده است. الان ما در خداشناسی هم احتیاج به فلسفه جدید داریم فلسفهای که از دانش امروز خبر داشته باشد و بتواند شبهات جدید را پاسخ دهد.
نورنیوز