نورنیوز- گروه فرهنگی: تقریباً هیچ کشوری به اندازه افغانستان حضور موج عظیم مهاجران خود در ایران اسلامی را تجربه نکرده است. با عنایت به این حقیقت تاریخی باید اعتراف کرد که مهاجرین افغانستانی، خصوصا صاحبان قلم و پدیدآورندگان آثار ادبی،اثرات زیادی بر تولیدات فرهنگی و هنری ایران داشتهاند برای بررسی همین موضوع و به بهانه ایام سالمرگ محمد سرور رجایی، با احمد مدقق نویسنده و فیلمنامهنویس افغانستانی، درباره ظرفیت جامعه مهاجر افغانستانی در حوزه تولیدات ادبی به زبان فارسی گفت و گو کرده ایم.
شاخصه اصلی ادبیات داستانی افغانستان چیست؟
به نظرم شاخصه اصلی ادبیات داستانی افغانستان در نیم قرن اخیر این بوده که خیلی با موضوعات سیاسی و اجتماعی گره خورده است. از ابتدای دهه 1340ش که در برخی شهرهای افغانستان به داستان کوتاه مدرن توجه شد ما شاهد دوره پرباری در ادبیات داستانی افغانستان بودیم. حال و هوای داستانهای آن زمان بیشتر حول محور رئالیسم اجتماعی بود. در دهه 1360ش نیز به همین نحو یک فضای ایدئولوژیک بر ادبیات داستانی افغانستان حکمفرما بود چه آنهایی که رئالیسم سوسیالیستی را دنبال میکردند و چه آنهایی که به دنبال ادبیات مقاومت بودند توجه ویژهای به فضای روز جامعه که شامل تقابل دو ایدئولوژی مارکسیسم و اسلام بود داشتند. اما این به این معنا نیست که داستان نویسان در داستانهایشان یک رویکرد فلسفی داشته باشند. چه کسانی که خواهان انعکاس ارزشهای مارکسیستی در آثار خود بودند و چه کسانی که هوادار اسلامگرایی در ادبیات داستانی بودند بیشتر توجه شان به حقایق اجتماعی بود تا ریشههای فلسفی این دو رویکرد.
تولیدات ادبی نویسندگان افغانستانی را طی سالهای حضور در ایران چگونه ارزیابی می کنید؟
به نظرم ادبیات مهاجرت نویسندگان افغانستانی از لحاظ حال و هوا و موضوعاتی که به آن پرداخته میشد بسیار متأثر از ادبیات داستانی داخل افغانستان است. یعنی بسیاری از داستانها توسط نویسندگان مهاجر نوشته میشد بدون این که رد و نشانی از آن کشوری که نویسنده در آن هست دیده شود و فضای داستانها کاملاً در داخل افغانستان میگذشت به این معنا که ادبیات داستانی مهاجرت در میان نویسندگان افغانستانی به معنای واقعی شکل نگرفت هر چقدر که داستان نویسان داخل افغانستان با فضای سیاسی-اجتماعی پیرامون خود ارتباط برقرار میکردند و تلاش مینمودند که داستانی پیرامون آن بنویسند اما در فضای مهاجرت متأسفانه این اتفاق نیفتاد و نویسندگانی که در این عرصه حضور داشتند بیشتر حال و هوای داخل افغانستان را بازتاب میدادند و کمتر ردی از جغرافیا، بوم و حال و هوای آن کشوری که در آن مهاجر کرده بودند در داستانهای شان بازتاب داده میشد. همین حالا هم همین طور است یعنی الان داستانهای تازهای که نویسندگان مهاجر ما در کشورهای اروپایی مینویسند هنوز حال و هوای افغانستان را دارد. انگار نویسنده هنوز دارد در افغانستان زیست میکند و مسائل داخل افغانستان برایش آنقدر اهمیت دارد که فرصت رسیدگی به مسائل مهاجرت را ندارد.

نویسندگان افغانستانی طی این سالها چه دستاوردی برای ادبیات فارسی داشتهاند؟
به نظرم پررنگترین دستاوردی که نویسندگان افغانستانی برای کلیت داستان فارسی داشتند بیشتر دستاوردهای زبانی بوده؛ از لحاظ این که دایره واژگان تازه ای را به کلیت داستان فارسی اضافه کردند. وگرنه از لحاظ این که به نظریه های سیاسی، اجتماعی و فلسفی توجه داشته باشند یا از منظر تکنیک و فرمهای تازه در داستان به نظرم ادبیات افغانستان همیشه یک قدم عقبتر از کلیت داستان فارسی بوده است و نویسندگان افغانستان در همان فضاهای رئالیسم اجتماعی قلم زدهاند و اگر تازگی برای ادبیات داستانی فارسی داشتند از جهت زبانی بوده است.
خود شما چه فعالیت هایی در حوزه ادبیات داستانی افغانستان داشته اید؟
فعالیت های من متنوع است. دلیل این تنوع هم توانمندی خیلی بالای من نیست بلکه به دلیل این است که در افغانستان در زمینههای مختلف ادبیات و هنر کار نشده است. در هر زمینهای آدم بخواهد کار بکند دیده میشود بنابراین من در زمینه ادبیات کودک و نوجوان داستانهای متعددی نوشتهام علاوه بر آن دو مجموعه کتاب کودک به نام فرشتهها زیر باران و پروانهها دور چادر دارم. چهل شماره مجله کودک و نوجوان به نام باغ را سردبیری کردهام و الان هم مدیر مسئول و عضو شورای سردبیری یک مجله نوجوانان هستم که در ایران منتشر می شود. یک رمان نوجوان به نام آتشگاه هم دارم. در مورد ادبیات داستانی بزرگسال هم یک مجموعه داستان به نام دختر ترکستانی و یک رمان بزرگسال با عنوان آوازهای روسی دارم که تنها رمان افغانستان با موضوع جهاد است البته رمانهای دیگری هم در مورد جهاد نوشته شده اند ولی رمانی که همسو با فضا و ارزشهای نهادینه ما است آوازهای روسی است. کارگاههای داستانی متعدد برگزار کردم و در زمینه فیلمنامه هم یک سریالی را فیلمنامه نویسی کردم به نام سرخ سالی.سالها نیز معاون آموزش و دبیر بخش داستان در انجمن ادبی کلمه بودم که انجمن مخصوص مهاجران افغانستانی در ایران بود و حدود سه سال است که دبیر انجمن ادبی حوض هستم. انجمن ادبی حوض متشکل از داستان نویسان ایران و افغانستان است و فلسفه ایجاد آن نیز نمود یافتن فرهنگ مشترک ما در فعالیتهای جمعی بود. پیش از این ما یک انجمن ادبی که به طور تخصصی در مورد داستان کار بکند و اعضای اصلی آن مشترکاً ایرانی و افغانستانی باشند وجود نداشت و انجمن ادبی حوض اولین انجمن از این جنس است.
نورنیوز