نورنیوز- گروه سیاسی: شاید چندان دور از انتظار نباشد که مقامات و مسئولان کشورهای مختلف در همدردی با فقدان یک مقام ارشد سیاسی پیام تسلیت ارسال کنند یا در مراسم تشییع و وداع با او حضور یابند. نفس چنین پیام ها و حضورهایی، جزو آداب دیپلماتیک و تشریفات معمول کنسولی است. نمونه های فراوانی را می توان به یاد آورد که کشورهای گوناگون، نمایندگان یا هیئت های نمایندگی خود را برای شرکت در چنین مراسمی راهی کشورهای مصیبت دیده می کنند. بسیاری از این پیام ها، اعزام ها، حضورها و مشارکت ها، معنایی غیر از مراعات آداب دیپلماتیک و اخلاق کنسولی ندارد. رویه ای معمول و متعارف است که در مسیر مناسبات رایج بین المللی انجام می شود و در همان چارچوب می ماند و معمولا یا فاقد دلالت های فرامتنی اند و یا اینکه دلالت های فرامتنی شان کوتاه برد و محدود به کشورهای دارای تعارض منافع است.
در جریان سانحه سقوط بالگرد رئیس جمهور فقید ایران و همراهانش، طیفی طولانی از پیام های همدردی و تسلیت روانه تهران شد. دامنه کشورهای ارسال کننده پیام، 5 قاره را شامل شد. برخ از کشورها فقط به ارسال پیام تسلیت اکتفا نکردند و افزون بر این، در سفارت خانه ها یا مراکز کنسولی ایران در کشورهای خود حضور به هم رساندند و علاوه بر اعلام تسلیت حضوری، دفاتر یادبود را امضا کردند. نکته بسیار قابل توجه این بود که برخی از مهم ترین کشورهای جهان در کنار تمام این همدردی ها، در کشور خود اعلام عزای عمومی کردند. هند، عراق، پاکستان، ترکیه، لبنان، سوریه، تاجیکستان، کوبا، کشورهایی بودند که از یک تا سه روز اعلام عزای عمومی کردند. به این ترتیب چیزی بیش از یک چهارم جمعیت جهان، با ابتکار دولت هایشان در عزاداری ملت ایران شراکت داشتند. غیر از این، در روز تشییع و گرامیداشت شهدای خدمت، بیش از 60 گروه عالیرتبه سیاسی از کشورهای مختلف جهان در تهران حضور به هم رساندند و با ملت و نظام اعلام همدردی کردند.
به نظر می رسد این حجم و این کیفیت از همدردی کشورها با ایران، چیزی فراتر از پروتکل های جاری در آداب کنسولی است. می توان در سایه این شواهد متقن ادعا کرد که سطح همدردی کشورهای جهان با جمهوری اسلامی، آشکارا دلالت های فرامتنی دارد و پیام های روشنی را منتقل می کند. وضعیت بحرانی منطقه، و التهابات جهانی ناشی از آن، و نقش آفرینی جمهوری اسلامی ایران در تحولات منطقه و جنگ غزه، بلوک کشورهای غربی را امیدوار کرده بود که تبلور انزوای بین المللی ایران را در همین مراسم ببیند. رژیم صهیونیستی که این روزها منزوی ترین و منفورترین چهره خود را طی نیم قرن گذشته در جهان شاهد است مطلقا انتظار این را نداشت که کشورهایی از سراسر جهان با صدای بلند و فراتر از تعارفات دیپلماتیک در تهران حضور یابند و اعلام همدردی کنند. به نظر می رسد مهم ترین معنای ضمنی و فرامتنی حضور هیئت های پرشمار و عالیرتبه کشورهای خارجی در ایران، اقرار به این واقعیت است که تحت هیچ شرایطی نمی توان قدرت و نفوذ و نقش آفرینی تهران را در معادلات جهانی نادیده گرفت. جمهوری اسلامی ایران، امروز در هندسه سیاست بین الملل در چنان موقعیت و مختصاتی قرار گرفته است که کشورهای جهان، نه تنها از مضرات موهوم نزدیکی به آن بیمناک نیستند بلکه برای تقویت پیوندهای سیاسی و اقتصادی با آن، مسابقه می دهند. ایران، اکنون به مؤلفه ای رؤیت پذیر و تعیین کننده در تحولات بین الملل تبدیل شده است.
چیزی که موقعیت ممتاز بین المللی ایران را تحکیم می کند همدلی ها و یکپارچگی هایی است که هم در سطح مردم و هم در سطح فعالان سیاست داخلی به نمایش درمی آید. حضور متراکم و پرشور مردم در بدرقه و تشییع رئیس جمهور فقید، مصداق روشنی برای همدلی اجتماعی مردم ایران می تواند بود. اما علاوه بر این همدلی اجتماعی، همصدایی سیاسی احزاب و جناح ها و جریان ها نیز غیر قابل انکار است. صحنه سیاست ایران، همچون همه کشورها شاهد جناح ها و جریان های متکثر، متفاوت و بلکه متعارضی است. مناقشات سیاسی بین این جناح ها با قوت و صراحت تمام جاری است. اما این تحرک سیاسی را نمی توان به چیزی تحت عنوان "جنگ قدرت" در معنای مرسوم آن فروکاست. بی شک جریان های سیاسی در ایران برای کسب یا حفظ قدرت سیاسی تلاش می کنند و حتی این تلاش ها گاهی رنگ چالش و حذف و تخطئه رقیب به خود می گیرد. اما اکثریت قاطع و قریب به اتفاق این جناح ها و جریان ها وقتی در موقعیتی شبیه فقدان رئیس جمهور کشور قرار می گیرند با ارتفاع گرفتن از مناقشات سیاسی، زبانی واحد پیدا می کنند تا از سیاست داخلی ایران، پیامی روشن و یکدست به جهان مخابره شود. همبستگی و وحدت ملی، که در خلال تراژدی تلخ فقدان رئیس جمهور به اوج رسید دقیقا همان پیام واحد و امیدبخش و روشنی بود که از تهران به جهان مخابره شد.
وجود این سطح از وحدت ملی و همبستگی اجتماعی و سیاسی، بی درنگ حکایت از وجود درجات بالایی از ثبات و اعتماد به نفس در ساختار حکمرانی دارد. چهره های صاحب نفوذ و رجال شاخص عرصه سیاسی ایران، به جای اینکه خلأ قدرت اول اجرایی کشور را در حکم فرصتی برای خودنمایی و تصاحب غیردموکراتیک کرسی های قدرت ببینند، آن را به صحنه ای از تجمع زیر پیرق منافع ملی و وحدت سیاسی تبدیل کردند. شاید این از ویژگی های شاخص و نبوغ آمیز روح ایرانی است که در لحظات خطیر و بحرانی تاریخ، با سلاح "وحدت ملی" به کارزار بحران های پیش رو وارد می شود و از این طریق، در جغرافیای ناامنی جهانی، جزیره ای امن و باثبات می سازد. معنای این سخن البته فراموش کردن تفاوت ها و تعارض ها در سطح ایده و برنامه نیست.
جریان های متنوع سیاسی در ایران، با تحفظ بر دیدگاه های اختصاصی خود، این بلوغ و کمال یافتگی را دارند که در لحظات خطیر، ابعاد و قدرت بال سیاست داخلی را با بال سیاست خارجی هماهنگ کنند تا از این طریق سیمای مقتدر و متحدی از ایران در جهان به نمایش درآید. قهرمان این شعور نبوغ آمیز، روح خلاق و دیده وری است که منافع ملی را بر هرچیز ارجح می دارد و همه چیز را با آن متوازن می کند. همبستگی حول منافع ملی، هرقدر فراگیرتر باشد ثبات و امنیت و اقتدار ایران بیشتر خواهد بود و آدرس این نقطه آرام در جغرافیای ناآرام جهان بیشتر شنیده خواهد شد.
چه بسا از چند روز دیگر، جریان های سیاسی برای حضور در کارزار انتخابات ریاست جمهوری، دوباره به میدان درآیند و تنور مناقشات سیاسی و حزبی را بار دیگر گرم و چه بسا سوزان کنند. این، اقتضای رقابت سیاسی است. چندان بعید نیست که در دل همین رقابت ها، سخنان و حرکت های تندی هم از سوی نامزدهای انتخاباتی و طرفداران شان مطرح شود. نکته مهم اما این است که جریان سیاست در ایران می داند که مرز عبورناپذیر مناقشات سیاسی کجاست؛ و دقیقا در کدام لحظه تاریخی باید آتش مناقشات جناحی را به کمترین حد خود رساند. این بلوغ غریزی در موقعیت شناسی را باید قدر دانست. مهربانی با جریان ها و جناح های متنوع سیاسی، سودی بیرون از حساب را نصیب ایران و نظام حکمرانی اش خواهد کرد.
نورنیوز