نورنیوز – گروه سیاسی: کشورهای اروپایی و آمریکا در واکنش به اقدامات متقابل ایران و رژیم صهیونیستی در روزهای گذشته، خواستار خویشتنداری دو طرف و کاستن از تنش ها شده اند. جوزب بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا همچنین گفته است که گروه هفت ( هفت کشور صنعتی جهان) از همه بازیگران می خواهد حداکثر خویشتنداری را نشان دهند. دیپلمات های غربی به زعم خویش عمده توجه خود را بر جلوگیری از تشدید تنش ها متمرکز کرده اند.
تنش زدایی در چارچوب یکجانبه گرایی
فعالیت های به اصطلاح تنش زدای دولت های غربی اما هیچ سنخیتی با آنچه ادعا می کنند ندارد. آنها ذیل همان راهبرد چند دهه ای به ارث مانده از تحولات بین الملل بعد از جنگ جهانی دوم، یعنی یکجانبه گرایی یا جهان تک قطبی به رهبری آمریکا، نگاه تک بعدی به تحولات و واقعیات منطقه غرب آسیا دارند و لذا نتیجه مطلوب و مد نظر آنها چندان خیری برای کشورها و ملت های منطقه و بخصوص آنها که سیاست های مستقلانه تری را دنبال می کنند، نداشته و نخواهد داشت.
وضعیت مطلوب آنها - بخصوص آمریکا - در منطقه، حفظ و تقویت هژمونی غرب با نمایندگی رژیم اسرائیل در منطقه است. در حقیقت در راهبرد تنش زدایی آمریکایی، همه کشورها به اقتضای منابع، منافع و قدرت ملی، سهم یکسانی از نقش آفرینی و برخورداری از آنچه آنها ثبات منطقه می خوانند ندارند. بی سبب نیست که از مدت ها قبل و حتی پیش از واقعه مهم 7 اکتبر و آغاز جنگ غزه، برخی کشورها که به لحاظ سنتی در حوزه نفوذ غرب و آمریکا تعریف می شدند، تمایل خود برای تنوع بخشیدن به سیاست خارجی و طرف های همکاری را آغاز کرده بودند. مشخصا عربستان سعودی از جمله کشورهایی است که طی یکی دو سال اخیر در کنار آمریکا و مجموعه کشورهای غربی، سطح روابط و همکاری های خود با چین و حتی روسیه را افزایش داده است. بیراه نیست اگر گفته شود بخشی از این تمایل، ناظر بر محاسبات واقع نگرانه ای است که بر اساس آنها، آمریکا نه تنها امنیت و ثباتی برای منطقه به ارمغان نیاورده است بلکه حتی نتوانسته امنیت و نیازهای کشورهای همپیمان یا همسو را نیز برآورده سازد.
سخاوت آمریکا در فروش تجهیزات نظامی به کشورهای منطقه تا جایی ادامه دارد که این درآمدزایی شرکت های آمریکایی و غربی، هژمونی نظامی اسرائیل در منطقه را به خطر نیاندازد و این ولخرجی های نظامی صرف مشغول داشتن کشورهای منطقه به توهم یا ادعای ساختگی غربی ها یعنی تهدید جمهوری اسلامی ایران باشد.
در حقیقت پای این تنش زدایی غربی در غرب آسیا از آنجایی لنگ می زند که آدرس غلطی برای منبع تنش در منطقه تعریف شده است یا حداقل آگاهانه و عامدانه نسبت به کانون اصلی تنش یعنی رژیم صهیونیستی چشم پوشی شده است.
این نگاه نا عادلانه و معطوف به تامین منافع یک جانبه، مشخصا در دو مورد برجسته اخیر یعنی جنگ غزه و اقدامات متقابل اخیر ایران و رژیم اسرائیل به وضوح مشاهده می شود.
دلسوزی برای فلسطینی ها با کمک 26 میلیاردی برای اسرائیل
نقطه اوج سیاست انسانی و اهتمام آمریکا نسبت به رعایت حقوق بشر در غزه و فعالیت های به اصطلاح تنش زدایانه آنها به این ختم شده که به اسرائیل فشار بیاورند یا نتانیاهو را مجاب کنند که در حملات ویرانگرانه خود، تفکیکی میان نظامیان و غیر نظامیان قائل شود! یا اجاز دهد که کمک های انسان دوستانه بیشتری به مردم غزه برسد! اما دریغ از اعلام محکومیت جنایت مستمر رژیم اسرائیل. به هر حال برای افکار عمومی همین کشورهای غربی حامی اسرائیل هم محل سوال است که چگونه می توان هم حمایت های سیاسی و نظامی از اسرائیل را ادامه داد، هم همزمان از هیچ تلاشی برای منتفی شدن طرح ها و پیشنهاد های توقف جنگ و برقراری آتش بس دریغ نکرد و در حقیقت نهاد بین المللی مثل سازمان ملل و شورای امنیت را نیز به بن بست کشاند؟
ماحصل این تنش زدایی غربی برای مردم فلسطین در نهایت چه خواهد بود وقتی مانورتبلیغاتی چند ماهه آمریکا برای به رسمیت شناختن دولت مستقل فلسطینی، در بزنگاه شورای امنیت پوچ در می آید و واشنگتن طرح عضویت کامل فلسطین در سازمان ملل را نیز وتو می کند؟ ژست خیرخواهانه برای مردم فلسطین. البته غیر نظامیان هم در نهایت با لایحه دولت مبنی بر کمک 26 میلیارد دلاری جدید به اسرائیل و تصویب آن در مجلس نمایندگان روبه رو شده و این یعنی پافشاری آمریکا بر حمایت یک طرفه از یک طرف دعوا که اتفاقا کانون اصلی تنش است.
جوزب بورل گفته است که «ما باید جنگ در غزه را متوقف کنیم و از گسترش آن به بقیه نقاط منطقه جلوگیری کنیم». همه جهان به دنبال متوقف کردن جنگ در غزه اند اما آقای بورل به خوبی می داند که چرا جنگ در غزه متوقف نمی شود. تنش زدایی منجر به توقف جنگ در غزه از منظر آمریکایی ها، یعنی بالابردن دست حماس به نشانه تسلیم و کنار گذاشتن اسلحه و مقاومت از سوی گروه ها و مردم فلسطینی. تجربه ای که یک بار تکرار شده و ماحصل آن قرارداد «اسلو» شد . اما این ابتکار تجربه شده هم نتوانسته سایه تنش را از سر بحران خاورمیانه دور کند چرا که نه اسرائیل رژیمی است که به توافقات بین المللی پایبند باشد و نه این ابتکارات تنش زدایانه خیری برای مردم فلسطین داشته است.
استاندارد دو گانه در برابر ایران و اسرائیل
همین شیوه تنش زدایی مبتنی بر یکجانبه گرایی، در مورد خاص درگیری های اخیر ایران و رژیم اسرائیل هم دیده شده است. یک استاندارد دو گانه مبتنی بر همان یکجانبه گرایی در مواجهه با دو طرف. جمهوری اسلامی ایران با آنکه از ابتدای جنگ غزه بنا بر سیاست اصولی خود برای جلوگیری از تشدید تنش و گسترده تر شدن دامنه جنگ، ورودی به جنگ نداشت، همزمان هم با تهدید های مستمر رژیم اسرائیل مواجه بود و هم با اقدامات تحریک کننده و تنش زای غربی ها مثل اعزام جنگنده ها و ناوهای نظامی به شرق مدیترانه.
آمریکایی ها همزمان که اذعان داشتند تهران دخالتی در آغاز و ادامه جنگ غزه نداشته، همواره بر ضرورت پیشگیری از گسترده تر شدن دامنه جنگ تاکید داشتند که مشخص بود منظور آنها جلوگیری از ورود ایران به جنگ بود. با این حال در برابر مواضع و اقدامات تحریک زای اسرائیل علیه ایران موضع درخوری نگرفتند. آنها حتی بر اقدامات تروریستی آشکار این رژیم علیه مواضع ایران در سوریه هم چشم بستند. اوج این رفتار دوگانه را در مواجهه آمریکا و دیگر حامیان اسرائیل مثل انگلیس و فرانسه در حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در سوریه شاهد بودیم که منجر به شهادت چند نفر از مستشاران نظامی تهران شد.
این اقدام تل آویو مصداق روشن و بارز تنش زایی یا تحریک زایی بود. کمترین انتظاری که می رفت محکومیت این اقدام تروریستی و مغایر با قوانین بین المللی بود تا سطح تنش ها افزایش نیابد. جبهه غربی حامی اسرائیل اما به جای محکوم کردن اقدام نظامی اسرائیل، دست به دامن دیپلماسی شد تا با توصیه یا تهدید، ایران را از یک حق قانونی یعنی دفاع مشروع و پاسخ دادن به اسرائیل منصرف کند. در ادامه وقتی این تهدیدها و توصیه ها کارگر نیفتاد و تهران از حق خود برای دفاع مشروع استفاده کرد، باز سیل محکومیت ها علیه تهران بود که از سوی کشورهای غربی روانه رسانه ها شد.
نهایت صداقت غربی ها به رهبری آمریکا برای تنش زدایی ادعایی در منطقه غرب آسیا را می توان در همین رفتار دو گانه آنها دید؛ آنجا که همزمان با تدارک اعمال فشار و تحریم بیشتر علیه ایران ذیل گروه 7، لایحه کمک 26 میلیارد دلاری به اسرائیل در مجلس نمایندگان آمریکا تصویب می شود.
بی سبب نیست که آنچه غربی ها و در راس آنها آمریکا در طول 7 ماه گذشته نامش را تنش زدایی گذاشته اند، راه به جایی نبرده و مصداق این ضرب المثل فارسی شده « از قضا سرکنگبین صفرا فزود». سیاست های حمایتی آنها از اسرائیل و سکوتشان در برابر نسل کشی رخ داده در غزه، دامنه تنش ها را از غزه به جنوب لبنان و دریای سرخ و تنگه باب المندب و عراق و سوریه و اقدامات متقابل اسرائیل و ایران کشانده است.
بنابر این آنچه غربی ها در چند ماه گذشته انجام داده اند نامش هر چه باشد، چندان سنخیتی با تنش زدایی ندارد مضاف بر اینکه سطح تنش ها را نیز بالاتر برده است. تصویب لایحه کمک های چند میلیارد دلاری برای اسرائیل، اوکراین و تایوان، ترسیم کننده راهبرد آمریکا برای جهان است در جهت حفظ و تقویت یکجانبه گرایی غربی به رهبری آمریکا. آنچه مشخص است نتیجه این راهبرد نه کاهش تنش ها در سه منطقه یاد شده که تشدید آنها بوده است.
دیپلماسی با کدام دستور کار
بعد از ضرب شصت ایران با عملیات پهپادی و موشکی به اسرائیل و رونمایی از قدرت بازدارندگی ایران و همزمان آسیب پذیری رژیم اسرائیل، زمزمه هایی مبنی بر توجه بیشتر به دیپلماسی در رسانه ها مطرح شده است. چنانکه یک رسانه انگلیسی به نقل از یک منبع نزدیک به دولت آمریکا نوشته است که « کاخ سفید در حال بررسی توافق هستهای جدید با ایران در ازای لغو برخی تحریمهای اقتصادی علیه تهران است تا از یک جنگ تمام عیار در منطقه جلوگیری کند. یک دیدگاه در داخل دولت این است که رئیس جمهور فرصتی را برای آغاز مذاکرات دیپلماتیک برای احیای مجدد توافق هسته ای ایران می بیند.»
کارشناسان روابط بین الملل گفته اند که وقتی تبعات یک بحران به حد بالای خود می رسد، نوبت به ورود و میدان داری دیپلماسی می رسد. سطح تنش ها در غرب آسیا به نقطه جوش خود رسیده و بعید نیست که نقش آفرینی دیپلمات ها بیشتر و جدی تر شود. نکته مهم اما آن است که آیا دیپلمات ها با همان دستور کارهای تجربه شده و شکست خورده قبلی به میدان می آیند یا تحولات و اتفاقات جدید منطقه، برخی واقعیات را به آنها تفهیم کرده است. همان گونه که تنش زدایی آمریکایی در چارچوب تقویت یکجانبه گرایی برای حفظ هژمونی رژیم اسرائیل، آتش تنشی را فرو ننشانده، دیپلماسی آمریکایی در خدمت اسرائیل هم هیچ توافق پایداری را به مرحله امضا نخواهد رساند.
نورنیوز