نورنیوز- گروه سیاسی: انتظار این بود که با فروکش کردن تب اجرایی انتخابات 11 اسفند و فرونشستن غبارهای سیاسی و جناحی، ابعاد مختلف انتخابات متفاوت اخیر و نتایج آن به دستور کار نهادهای تبیینی و رسانه ای کشور تبدیل شود اما با گذشت بیش از 3 هفته هنوز نشانه هایی از شکل گیری چنین حلقه های تحلیلی دیده نمی شود.
این مهم می بایست بدون تعرض به امید ملی و اعتماد اجتماعی، همه عوامل دخیل در پدیده ای همچون انتخابات اخیر را که میزان مشارکت در آن از همه ادوار پیشین پایین تر بود زیر ذره بین بی رحم بررسی برده و بدون دلبستگی های عاطفی و هیجانی، ابعاد آن را ارزیابی نماید و با کشف اسباب کژکارکردی های احتمالی، به اصلاح و نوسازی سازوکارهای دخیل در انتخابات همت نماید.
به نظر می رسد این، فریضه ای فوری در سپهر سیاست ورزی ایران امروز است وتعویق و تعلل در اجرای این مطالبه عمومی، اولین خسارتی که به بار خواهد آورد فرسایش اعتماد ملی و زوال تدریجی سرمایه اجتماعی است.
شاید کسانی حجت بیاورند که کاروان انتخابات مجلس دوازدهم هنوز به منزل نرسیده و بسیاری از حوزه های انتخاباتی درگیر دور دوم انتخابات اند.
این، سخن غلطی نیست مشروط به اینکه چیزی از جنس بهانه جویی های رایج در عرصه ریشه یابی نارسایی ها نباشد.
اساسا سنجش و پایش روندها تعطیل بردار نیست، و هسته ها و حلقه هایی در ساختار نظام وجود دارند که مأموریت روزانه شان انجام چنین سنجش ها و پایش هایی است. می توان از این نهادها پرسید که آیا گزارش تحلیلی و علمی خود را از فرایند انتخابات اسفند آماده کرده اند یا نه.
بی تردید هرگونه کاهلی و کم کاری یا مماشات و ملاحظه کاری در تحلیل دقیق و غیرتبلیغاتی روند و نتایج انتخابات اخیر، فرصت نوسازی سازو کارها را ضایع می کند و به همین اندازه، اعتماد عمومی به کارآمدی نظام سیاسی را مخدوش می نماید.
نگرانی اصلی این است که به جای توجه به چنین فریضه ای با بی اعتنایی از آن عبور کنیم و اجازه دهیم که رخدادهای دل آزار دیگری، زمینه ساز کاهش سرمایه اجتماعی شوند. این وضعیت نیاز به توضیح مختصری دارد: درست در شرایطی که ذهن جمعی ایرانیان، به شدت نیازمند عرضه تحلیل های روشنگر از انتخابات 11 اسفند بود، دست کم 3 واقعه که هریک بی ارتباط به یکدیگر شکل گرفتند در فضای عمومی کشور پس از انتخابات رخ داد که بازتاب قابل توجهی در داخل داشت و چون همیشه به سوژه ای جذاب برای رسانه های معاند نیز مبدل شد.
این 3 واقعه عبارت بودند از ماجرای درمانگاه قم، موضوع تملک باغی در جوار حوزه علمیه امام خمینی ازگل به نام حجت الاسلام کاظم صدیقی و فرزندانش، و ماجرای تقسیم مردم به اکثریت متمرد/ عاصی و اکثریت مومن/ متدین از سوی حجت الاسلام احمد علم الهدی. ابعاد قضایی یا سیاسی و تحلیلی هیچ یک از این 3 ماجرا البته هنوز به طور کامل و همه جانبه روشن و تعیین تکلیف نشده است و لذا نمی توان با قاطعیت درباره ماهیت آنها قضاوت کرد.
اما نکته مهم این است که حتی نشانه های مختصری هم وجود ندارد که ثابت کند این 3 ماجرا در نهادهای مسئول، در دست رسیدگی و ارزیابی واطلاع رسانی علنی است.
نهاد قضا که یکی از اصلی ترین تکالیفش احیاء حقوق عامه است می توانست به عنوان مدعی العموم در این رخدادها نقش آفرینی کند و پرونده هایی برای آنها تشکیل دهد. صداو سیما که معمولا در برنامه های خبری-تحلیلی روزانه خود، موضوعاتی از این دست را به سوژه ای برای نشست های رسانه ای تبدیل می کند در این ماجراهای سه گانه تقریبا سکوت پیشه کرد تا در معرکه دائمی "روایت اول" بازهم میدان داری به رسانه های فارسی زبان خارج از کشور و نیز صفحات فضای مجازی برسد.
سکوت دستگاه قضا و نیز انفعال و تأخر آنتن رسمی نظام، اما باعث نشد که ذهن جمعی ایرانیان، از این رخدادهای متوالی، انگاره ای سیاسی نسازد. این انگاره، "نارسایی سازوکارهای مرتبط با اصلاح رویه های ناپسند" است. گفتن ندارد که شکل گیری چنین انگاره ای در ذهن مردم، به معنای درست و صادق بودن آن انگاره نیست اما درست یا غلط، ادراک و انگاره نوپدیدی در ذهن مردم شکل گرفته است که منشأ قضاوت و داوری ایشان است.
نطفه اولیه چنین انگاره نگران کننده ای به رفتارهای افراد و نهادهای مسئول درامور سیاسی ،اجتماعی و فرهنگی کشور مرتبط است اما رخدادهایی مثل درمانگاه قم، باغ ازگل، و نطق خطیب خراسانی، مثل یک ژن جهش یافته، انگاره هایی از این دست را به سرعت رشد داده و با یک زایمان زودرس به واقعیت ذهنی تبدیل می کند.
اکنون و در شرایطی که نظام حکمرانی، هنوز از تحلیل و تبیین انتخابات ۱۱ اسفند ماه اخیر فارغ نشده باید تکلیف 3 رخداد جدید را نیز روشن کند. این در شرایطی است که انبوهی از ماجراهای ریز و درشت، و دور و نزدیک هم در ذهن مردم جولان می دهند و چشم انتظار روشنگری و تبیین اند.
به نظر می رسد یکی از اصلی ترین اولویت های نرم افزاری نظام، سرمایه گذاری برای تقویت قدرت اقناعی نظام حکمرانی باشد. نرم افزار این قدرت اقناعی، یا هنوز اساسا طراحی نشده، یا اگر طراحی شده به روزرسانی نشده، یا اگر به روزرسانی هم شده راهی به صحنه عمل و اجرا نداشته است.
بازنده اصلی چنین معرکه ای نظام حکمرانی است چراکه در هر طوفان ادراکی که در ذهن جمعی مردم شکل می گیرد بخشی از اعتبار و کارآمدی و سلامت و وجاهتش مخدوش می شود. برای ایجاد تغییر واقعی و اثر گذار در سازو کارهای ناظر بر افزایش اعتماد عمومی و ارتقاء سرمایه اجتماعی هیچ راهی به جز گفتگوی مستمر،صریح و صادقانه با مردم چنانکه رهبری معظم انقلاب بر آن تاکید دارند متصور نیست. هر رفتار یا گفتاری که مستقیما یا تلویحا به نقش و کارکرد واقعی آحاد مردم در نظام حکمرانی ضربه بزند و یا از پاسخگویی صادقانه به مطالبات افکارعمومی طفره رود از جانب هر فرد و جایگاهی که باشد اقدامی غیر قابل پذیرش و ضربه زننده به اعتماد عمومی است و نمی تواند تقویت کننده باورهای مردم به کارآمدی نظام حکمرانی باشد.
عبور موفق از شرایط سخت کنونی چنانکه در پیام نوروزی رهبر معظم انقلاب بر آن تاکید شد نیازمند افزایش مشارکت مردمی است. بدون افزایش حس اعتماد و تقویت ادراک و باورهای آحاد مردم نسبت به کارآمدی نظام حکمرانی که لوازم آن صداقت در گفتار،اخلاص در عمل و باورمندی به نقش بی بدیل آحاد مردم در حوزه های مختلف حکمرانی است نمی توان به افزایش مشارکت مردم درفرآیندهای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی امید زیادی داشت.
نورنیوز