نورنیوز-گروه فرهنگ و جامعه: نمونه درخشانی از مسئولیت شناسی هنرمندانه را می توان در اقدام خلاقانه استاد لوریس چکناواریان پیدا کرد، وقتی بی هیچ سفارش ، حمایت و هدایتی، اثری موسیقایی برای نابغه ریاضی ایران،مریم میرزاخانی ساخت. در دورانی که مفاخر و نوابغ فرهنگی و علمی این سرزمین، سهم چندانی از بزرگداشت و نکوداشت ندارند و آثار درخوری به یاد آنان و در پاسداشت شان خلق نمی شود، موسیقیدان سپیدمو و زرین قلب ایرانی که نگاه شورمندش به زندگی و وطن، غبطه هر ایرانی را برمی انگیزد، با تکیه بر انگیزه شخصی و وظیفه انسانی، قطعه ای در تکریم دانشمند و ریاضی دان فقید این سرزمین ساخت و در نشست صمیمانه ای از آن رونمایی کرد.
روز سه شنبه، تالار مجتمع نیکوکاری رعد میزبان هنرمندان و دانشگاهیانی بود که به هوای حضور در مراسم نکوداشت مریم میرزاخانی با عنوان "دلنوازی نت ها بر مقام اعداد" گردآمده بودند. غیر از پدر و مادر ریاضیدان فقید، میهمان ویژه مراسم، مردی گشاده رو و پیشانی بلند بود که آمده بود تا هم با سخنان شیرین و شورانگیزش و هم با اثر موسیقایی درخشانش، حاضران را به تحسین وادارد و تصویری تازه از دختر ریاضیات ایران عرضه کند. وقتی ساخته هنری استاد در فضای سالن پخش شد و مخاطبان را در احساس جوشانی از خاطره و حسرت فروبرد، نوبت به چکناواریان رسید تا پشت تریبون بایستد و کلامی مختصر بر زبان بیاورد. استاد درباب چگونگی ساخت اثری برای زنده یاد مریم میرزاخانی با صداقتی رشک برانگیز گفت: «من نیز مانند همه مردم ایران و جهان که به موضوعهای مربوط به علم و دانش علاقهمند هستند و آنها را پیگیری میکنند، برای از دست دادن چنین شخصیت مهمی در حوزه ریاضیات خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم و سالها از این موضوع میگذشت. چند ماه پیش وقتی تلفن همراه را روشن کردم، عکس مرحوم میرزاخانی جلویم آمد و متوجه نشدم چه اتفاقی برایم افتاد، گویا یک ارتباط مستقیمی میان من و او ایجاد شد، تاکنون هم برایم ناشناخته است. بالافاصله پشت میز رفتم و اثری را با محتوای غم، درد و اعتراض نوشتم.»
اثری شنیدنی و ماندگار با همین سرعت و سادگی خلق شد و نام ماندگار یکی از بزرگ ترین مفاخر معاصر ایران را جاودانه تر کرد. هنرمند محبوب ایران، به خلاف شیوه و سیره برخی از هنرمندان، چشم به راه مدیران و سفارش هایشان نماند. ایرانی بودن برایش کافی بود تا به عکس میرزاخانی روی صفحه گوشی اش خیره شود و همان لحظه، ذوق سرشار و احساس فروزان و شورمندش را در قالب قطعه ای هنری بگنجاند. چکناواریان کفت: « اثر موسیقایی که برای مرحوم میرزاخانی نوشتم برایم خیلی مهم بود که در ابتدا با اعتراض آغاز شود و در پایان هم با اعتراض به پایان برسد. اعتراض به دنیاست که چطور ممکن است یک نفر به این فوق العادگی بیاید و زندگی کند و از دنیا برود. مرگ همیشه هست و ممکن است برای یک نفر در ۴۰ سالگی رخ دهد. به این نتیجه رسیدم که خداوند میرزاخانی را بیشتر دوست دارد و در آسمانها بیشتر به او احتیاج داشت و ما باید به آن احترام بگذاریم. من تحت تاثیر این موضوع اثر را نوشتم.»
مدت ها بود که خبری از لوریس چکناواریان منتشر نمی شد. چه بسا کسانی گمان می بردند که این هنرمند، روزگار را در جایی غیر از این می گذراند اما استاد در حاشیه همین مراسم سخنانی گفت که برای هر آفرینشگر هنری الهام بخش و البته برای هر مدیر و مسئول فرهنگی دردناک و شرماگین بود. او در جواب یک خبرگزاری گفت:« در این مدت مرتب اثر مینوشتم؛ تا جایی که تعداد آثارم به ۱۱۰ اثر موسیقی و بیش از ۱۵ هزار صفحه رسید. در این اواخر روی داستانهای ادبی مانند نمایشنامه شکسپیر، آثار فرانتس کافکا (نویسنده)، فریدریش شیلر (نمایشنامهنویس و فیلسوف)، صادق هدایت و .. کارهایی را نوشتهام. موسیقی «سیاوشنامه» را تمام کردم، «گیلگمش» را هم همینطور.»
وقتی از او سئوال شد که "آیا برنامهای برای ضبط آثارش دارد؟" گفت:« ضبط اثر اسپانسر میخواهد که متأسفانه من ندارم. آخرین اسپانسرم بانک سامان بود که چند سال پیش کمک کرد "کوروش کبیر" را ضبط کردیم ولی برای آثاری مانند "سوئیت تختی" یا "سوئیت مولانا" اسپانسری ندارم که به من کمک کند تا با ارکسترهای معتبر آثارم را ضبط کنم.»
هنوز یک هفته از سخنان شنیدنی و همراه با بغض استاد علی نصیریان در بزرگداشت نودسالگیاش در شب نیمه شعبان نگذشته است. چهره ماندگار هنر سینمای ایران در این مراسم گفت: «حیف است که فرهنگ ایران به سمت ابتذال برود. وای بر ما که عُرضه نداشتیم منطقالطیر خودمان را اجرا کنیم، منطق الطیری که پیتربروک اجرا میکند فرق میکند با آنچه که خودمان داریم.» اکنون اما شادیم که استادی تراز اول در هنر موسیقی که هم رده ی استاد نصیریان در هنر سینماست، منفعلانه چشم به راه مدیران و بودجه و حمایت ننشسته است و در خلوتی شکوفا به کار تولید و آفرینشگری مشغول است. از جملات درخشانی که از استاد چکناواریان در ذهن ها زنده است این جمله است:« درصورت آدمی دو چیز مهم است. یکی لبخند و دیگری عمقِ نگاهِ آدمها. این دو را هم هیچ جراحی نمیتواند به انسان بدهد. لبخند آدمی اقیانوس صورتش است و چشمهاش آفتاب. هر صورتی که آفتاب درخشان و اقیانوس مواج ندارد، یعنی هیچ ندارد. نمیشود در جراحیهای زیبایی دنبال اقیانوس و آفتاب گشت.»
ایران بزرگ و دوست داشتنی گنجینه ای از مفاخر کم نظیری است که استاد چکناواریان یکی ازذخائر ارزشمند آن است. باید به این وطن که مهد چنین انسانهای هنرمند و فرهیخته ای است افتخار کرد، انسانهایی که زندگی شان را در ستایش فضیلت های بزرگ سپری می کنند و خود اکنون به یک فضیلت درخشان و بزرگ تبدیل شده اند.
نورنیوز